مازندران، بهشتي بي مانند، اما خاموش ... !فرمـانـروايـان تبـرستـان 4
به نام يزدان پاک
درود و سپاس
انجمن جوانان سپيد پارس
بخش ديده ور سازه هاي کهن
مازندران، بهشتي بي مانند، اما خاموش ... !
فرمـانـروايـان تبـرستـان 4
فصل سوم –
آل باوند
5- اسپهبد شروين پسر سرخاب
برخي از مورخان او را نخستين فرمانرواي حقيقي آل باوند بر شمرده اند . لقبش ملک الجبال بود که از القاب باستاني حاکمان ناحيه کوهستاني تبرستان بوده است . او با خليفه بغداد روابط دوستانه اي نداشت وبا عمربن العلا که ازطرف خليفه والي تبرستان بود جنگيد و او را شکست داد . در عهد او اهالي تبرستان از ظلم وتعدي عُمال خليفه به ستوه آمدند و از وندادهرمزد قارني ياري خواستند . وندادهرمزد با اسپهبدشروين و ديگر اسپهبدان تبرستان عليه اعراب هم پيمان شد.(25) زرين کوب اين اتحاد را تلاش شروين براي کسب استقلال در نواحي جبال دانسته است .(26)حاصل اين اتحاد آنگونه که پيشتر آمد قتل وعام اعراب مسلمان در تبرستان بود(165 هـ .ق)
البته کشتار در نواحي کوهستاني و برخي نواحي جلگه اي رخ داده است . شورش تبرستان چنان در نظرخليفه مهدي مهم جلوه گر شد که او در همان سال پسرش موسي را با سپاهي کامل وآراسته به نبرد ونداد هرمزد و شروين فرستاد. در سال آينده(168هق)سعيد حرشي با سپاهي چهل هزارنفري به فرمان مهدي خليفه عباسي به تبرستان آمدکه سرانجام منجر به شکست وندادهرمزد وتسليم شدنش شد . (27) به گفته يعقوبي شروين نيز از در اطاعت خليفه عباسي بر آمد .(28) به نقل از ميرظهيرالدين مرعشي و اولياء الله آملي اسپهبد شروين فرمانرواي تمام نواحي کوهستاني بود و وندادهرمزد مقام سپاهسالاري او را داشت . (29) آندو رابط? بسياري دوستانه اي داشتند و به قول ابن اسفنديار « از تميشه تا رويان بي اجازت ايشان کسي از هامون پاي به بالا نتوانستي نهاد و مسلمانان را چون وفات رسيدي نگذاشتندي به خاک ولايت ايشان دفن کنند .» (30)
هادي خليفه عباسي نيز با اسپهبدان تبرستان شروين و وندادهرمزد صلح کرد . هارون در سال 189 ق به ري آمد و سعي در صلح با اسپهبدشروين و اسپهبدوندادهرمزد نمود وآنان را به نزد خود خواند . ونداد هرمزد نزد او رفت و مورد لطف قرار گرفت با خلعت به تبرستان بازگشت . به نقل از يعقوبي وندادهرمزد بدست هرثمه بن اعين تسليم شد .(31) بنابه در خواست وندادهرمزد والي طبرستان توسط هارون برکنار شد، به فرمان او والي جديد مأموريت يافت تا قدرت دو اسپهبد را در کوهستانها محدود نمايد . هارون نيز قارن فرزند او و شهريار فرزند شروين را به عنوان گروگان با خود به بغداد برد . قارن و شهريار تا سال 193 ق نزد هارون الرشيد در دربار وي بودند، هنگامي که هارون در اواخر عمر از ري عازم طوس در خراسان بود ايندو از او جدا شده به تبرستان باز گشتند .(32)
يحيي بن عبدالله بن حسن بن حسن المجتبي(ع) که در سال 169 ق در قيام شهيدفخ شرکت داشت براي يافتن پناهگاهي مناسب جهت مبارزه با خليفه بني عباس به طبرستان آمد ودر سال 172 ق نزد اسپهبدشروين رفته از او تقاضاي حمايت نمودند . اما شروين وي را ياري نداده ، يحيي با صدوهفتاد تن از همراهان خود عازم ديلمان شد . (33)
اسپهبد شروين يکي از بزرگترين اسپهبدان آل باوند دوره نخست (کيوسيه) است . وي علاوه بر جنگ با اعراب به قول ابن اسفنديار اولين کسي بود که در طبرستان دست به راه سازي زد و پريم را به ساري وکوسان و لمراسک و تميشه و گرگان و دينار جاري مربوط ساخت .(34) نام او بر بخشي از ناحيه کوهستاني که پبش از آن جبال قارن خوانده مي شد قرار گرفت و به جبال شروين يا شلفين شهرت يافت . ابن اسفنديار از مدت حکومتش چيزي ذکر نکرده اما ميرظهيرالدين بيست سال وديگران بيست وپنج سال دانسته اند . اسپهبدشروين در سالهاي نخست خلافت مأمون عباسي در گذشت .
6- اسپهبد شهريار پسر شروين
شهريار پسر شروين از هارون الرشيد لقب «ابوالملوک» را دريافت کرد . او چهار سال به عنوان گروگان نزد خليفه بود سپس به تبرستان بازگشته و پس از مرگ پدر جانشينش شد . ابن اسفنديار گويد : « في الجمله در عهد مأمون اصفهبد ملک الجبال شروين فرو رفت و از دو پسر ماند : شهريار که پدر ملوک باوند بود به پادشاهي نشست .» (35)
اسپهبد وندادهرمزد قارني نيز او را تهنيت گفته وبر دوستي ديرين پاي فشرد ، پس از چندي ونداد هرمزد نيز به سراي ديگر شتافت و پسرش قارن که همراه شهريار در دربار خليفه هارون گروگان بود جانشين پدر شد . او نيز مانند پدر به اطاعت شهريار در آمد « به حکم آنکه شهريار را بابزرگي اصل وشرف حسب که ملکاً عن ملک رسيده بود خصال پادشاهي و آداب ملک آرايي جمع بود و در رزم و بزم با عزم وحزم قارن به خدمت او شد و تشريف يافت و به عهد و امان با ولايت خويش آمد .» (36)
به نقل از ابن اسفنديار مأمون به اسپهبد شهريار و قارن نوشت که عزم جنگ با روم شرقي (بيزانس) را دارد واز آنها خواست تا در رکاب او باشند . اسپهبد شهريار تن بدان تن نداد اما قارن با سپاهي عازم نبرد با روميان شد .(37)
در سال 201هـ .ق عبدالله بن خردادبه والي خليفه درطبرستان اسپهبد را شکست داده وبسياري از نواحي کوهستاني تحت فرمانش را تصرف کرد .(38)
تا پيش از مرگ قارن پسر وندادهرمزد ، ميان او و اسپهبد شهريار دوستي برقرار بود و او عنوان سپهسالاري اسپهبدشهريار را برعهده داشت . به قول زرين کوب خاندان باوند توانسته بود قدرت خود را بر جبال شروين تحکيم بخشد . (39) اما پس از مرگ قارن ودر زمان جانشيني پسرش يعني مازيار ، اسپهبدشهريار طمع در قلمرواش کرد و او را در جنگي شکست داده ، ولايتش را تصرف کرد . مازيار نزد پسر عموي خود ونداميدبن وندا سفان رفت . اسپهبدشهريار نامه اي به ونداميد نوشته دستور داد تا مازيار را بگيرد و بر او بند نهد و تسليم نمايد . ونداميد نيز ناچار از اطاعت شهريار بود بنابراين مازيار را نزد اسپهبد شهريار فرستاد . مازيار با فريب نگهبان گريخت و به بغداد نزد مامون خليفه عباسي رفته آيين اسلام را پذيرفت ونام اسلامي محمد را بر خود نهاد (40) ، گويا قبول اسلام توسط او تنها جنبه سياسي داشته زيرا او به دنبال حامي قوي چون خليفه بود تا او را در جنگ عليه اسپهبد شهريار باوندي که به آيين نياکانش بود حمايت نمايد . مازيار در بغداد بود که اسپهبد شهريار باوندي در گذشت و شاپور فرزندش جانشين او شد . (41)
7- شاپور پسر شهريار
به قول ابن اسفنديار پس از در گذشت اسپهبدشهريار فرزندش شاپور جانشين شد ، «اصفهبدشهريار به طبرستان در گذشت ، فرزندان بسيار ازو بماند ، يکي از ايشان قارن بود که ابوالملوک است ويکي شاپور که مهمتر بود و به پادشاهي نشست» (42)در جلد دوم تاريخ طبرستان ابن اسفنديار که از مؤلف ناشناس و ذيلي است بر جلد اول کتاب ، آمده است « بعد او جعفربن شهرياربن شروين ملک الجبال بود »(43) ميرظهيرالدين مرعشي نيز از جعفر به عنوان جانشين اسپهبد شهريار يادکرده چنين مي گويد : «بعد ازوي جعفربن شهرياربن قارن دوازده سال پادشاهي کرد ، و داعي الکبير در زمان او خروج کرد . » (44)
ابن اسفنديار در جلد اول کتاب خود به صراحت شاپور را جانشين اسپهبدشهريار دانسته است . او در همان مجلد از اسپهبدجعفربن شهريار نام مي برد که در نبرد ميان دو سپاه اسپهبد قارن پسر شهريار و حسن بن زيد در لاويج به قتل رسيده است . (45) در نتيجه بايد گفت بر خلاف آنچه ذيل نويس تاريخ طبرستان و ميرظهيرالدين مرعشي و مورخان بعد از او آورده اند ، جعفر پسرشهريار هيچ گاه به حکومت نرسيده است ، هر چند اردشير برزگر نيز فرمانروايي چند ماهه اي براي او در سال 211 هـ . ق قايل شده است . (46) مردم به جهت تند خويي و عدم درايت شاپور در کار ملک داري از او روي گردان شده شکايتها نزد مأمون فرستادند. مأمون محمدبن خالد را مأمور مهار شاپور کرد اما او نتوانست در برابرش کاري از پيش ببرد . مأمون با نظر بزيست منجم مازيار را که دشمني خانوادگي با شاپور داشت فرمان کوهستان داد و موسي بن حفص را مأمور هامون و جلگه نمود . مازيار با سپاهي آراسته بر پريم رفت ودر جنگ با شاپور بر او پيروز شده او را در غل و زنجير نهاد . شاپور چون مي دانست مازيار او را خواهد کشت پنهاني قاصدي نزد موسي بن حفص فرستاد و در ازاي پرداخت يکصد هزار درهم آزادي خود را خواستار شد . موسي جواب داد که راه خلاص تو مسلماني است . موسي بن حفص به مازيار گفت اگر شاپور مسلمان شود و صدهزار درهم بپردازد به خليفه چه پاسخي خواهي داد ، مازيار سکوت کرد ولي شب هنگام دستور داد تا سر از بدن شاپور جدا سازند .(47)
* پاورقی فصل سوم :
25- همان جا، تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1 ،ص183
26- تاریخ مردم ایران ، ج2 ، ص376
27- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1 ،ص197 ، زین الاخبار ، ابوسعید عبدالهی بن ضحاک بن محمود گردیزی، به اهتمام دکتررحیم رضازاده ملک،انجمن آثار و مفاخرفرهنگی ، تهران،چاپ اول ،1384،ص125
28- تاریخ یعقوبی، ج2 ،ص398
29- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران،ص110 و تاریخ رویان ، ص62
30- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1،ص196
31- تاریخ یعقوبی، ج2 ،ص 435
32- تاریخ ایران، تهران،1363،ج4،ص175
33- تاریخ تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورۀ صفاریان وعلویان ،دکتر پروین ترکمن آذر ودکتر صالح پرگاری ، سمت ، تهران ، چاپ دوم ، 1380،ص 126 و دیلمیان در گسترۀ تاریخ ایرا ن ، دکتر پرویز ترکمن آذر ، سمت ، تهران ، چاپ اول،1384،ص14
34- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1،ص 205
35- همان جا
36- همان جا
37- همان جا
38- تاریخ طبری(تاریخ الرسل والملوک)،محمدبن جریر طبری،ترجمه ابوالقاسم پاینده،اساطیر،بی جا،1364 ،ج13 ،ص5661 39- تاریخ مردم ایران ، ج2 ، ص376
40- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1،ص206
41- همان ، ج 1 ، ص 207
42- همان جا
43- همان ، ج2 ،ص20
44- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران،ص94
45- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1،ص235
46- تاریخ تبرستان(برزگر)ج2، ص246
47- تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار)،ج1،ص208
گردآوري و پژوهش :
_ انجمن جوانان سپيد پارس
_ بخش ديده ور سازه هاي کهن
_ بانو مهندس ونوشه شکري
به نام خدا