به نام یزدان پاک
درود و سپاس
انجمن جوانان سپید پارس
بخش ادب و هنر
علم موسیقی
در دورة عباسیان و همزمان با اوجگیری نهضت ترجمه، کتابهای موسیقی ایران و هند و یونان نیز ترجمه شد و خلفای عباسی در ترویج و توسعة فن موسیقی و دانش آن کوشیدند. خلفای عباسی در این راه، بویژه از دانشمندان و ادیبان ـ که آثار موسیقایی آنها بیشتر بر پایة علمی استوار بود ـ کمک میگرفتند. سهم دانشمندان ایرانی در گسترش دانش موسیقی در این دوره، ممتاز و چشمگیر است. آنها که به زبانهای رایج عهد ساسانی آشنایی کامل داشتند، آثار مکتوب دربارة موسیقی متعلق به عهد ساسانی را، به زبان عربی برگردانده، خود در بسط و توسعة موسیقی علمی و ابداع و تکمیل سازهای موسیقی، کتب سودمندی به نگارش درآوردند.
معروفترین دانشمندان موسیقی در دورة خلافت عباسی عبارتاند از: ابراهیم بن ماهان، معروف به موصلی (88ـ125 ق.)، اسحاق موصلی پسر ابراهیم (150 ـ ؟ ق.)، ابوالحسن علیبن نافع، ملقب به زریاب، معروف به بصری، منصور زلزل، فارابی (259ـ339 ق.) صاحب اثر گرانسنگ در موسیقی به نام "الموسیقی الکبیر "، ابوالفرج اصفهانی، صاحب اثر معروف در موسیقی به نام "الاغانی ".
در اینجا شرحی از آثار و نوآوریهای علمی هریک از این بزرگان در دانش موسیقی را به اختصار میآوریم:
ابراهیم بن ماهان موصلی ، که پدرش ماهان، از دهقانان ارجان یا ارگان فارس بود، از فارس به کوفه مهاجرت کرد و در آنجا با خانوادهای اصیل و ایرانی وصلت کرد. ابراهیم ثمرة این وصلت بود. او از همان آغاز تحصیل علم، به موسیقی علاقهای وافر داشت. آنگونه که، به خلاف میل خانواده، برای فراگیری موسیقی، کوفه را ترک کرد و به موصل رفت. در آنجا مدتی اقامت داشت؛ و به همین دلیل، نزد دوستانش به "موصلی " شهرت یافت. سپس برای ادامة آموزش موسیقی به ری عزیمت کرد. در آنجا موسیقی را نزد مربیان بزرگ موسیقی ایرانی، چون جوانویة زردشتی، با پیشرفتی شگفتآور فرا گرفت و به زودی آوازة شهرت او به دربار خلیفة عباسی، مهدی، رسید.
ابراهیم به دعوت مهدی، خلیفة عباسی، و پسر او، هارونالرشید، به دربار رفت، و در آنجا مقام و منزلت خاص یافت. او در خواندن الحان فارسی و عربی و نواختن عود، در زمان خود بیمانند بود. ابراهیم را بنیانگذار موسیقی عربی در کانون عراق به شمار میآورند. او برای شعرهای عربی، آهنگهای بسیار بر مبنای موسیقی ایرانی ساخت. بیشتر خوانندگان و نوازندگان بغداد و دربار خلفا، بویژه بزرگان دانش موسیقی، چون اسحاق موصلی، از شاگردان و تربیتشدگان او بودند.
اسحاق موصلی، فرزند ابراهیم موصلی در 150 هجری ق. در ری زاده شد. او اصول و قواعد علم موسیقی را نزد پدر و داییاش، منصور زلزل، فرا گرفت و در روزگار خود به مقامی بیمانند در دانش موسیقی دست یافت. به گفتة صاحب "الاغانی "، لحن ضربی ماهور، از نوآوریهای اسحاق در دانش موسیقی است. ابوالفرج اصفهانی میافزاید: اسحاق موصلی موسیقی را تحت نظم و ترتیب مخصوص درآورد و در کتابی که حاوی مجموع تصانیف اوست، نغمههای موسیقی را که خود ساخته، درج و از حیث وزن طبقهبندی کرده است. ابن خلّکان او را در دانش و فن موسیقی دورة اسلامی بیمانند دانسته است. آثاری مکتوب دربارة موسیقی چون "الاغانی " و "الکبیر "؛ "النّغم "؛ "الایقاع "؛ "اغانی معبد " و "کتاب الرقص "، که از میان رفتهاند، منسوب به این دانشمنداند. کوشش و نوآوری مهم او در تکمیل دستگاههای مختلف، از آهنگ "زیر " تا "بم " است. او با استفاده از قواعد و اصول موسیقی یونانی و تصرف و نوآوری در آن، دستگاههای موسیقی ایرانی را مطلوبتر ساخت.
اسحاق در تعلیم دانش و هنر موسیقی، بهترین و آسانترین شیوه را برگزید. وی معاصر هارونالرشید، مأمون، معتصم و واثق عباسی بود و در دربار آنها، در دانش مویسقی مقام نخست را داشت. حماد، فرزند اسحاق، که تربیتیافتة مکتب او بود، در موسیقی پس از پدر شهرت یافت.
ابوالحسن علی بن نافع ، ملقب به زریاب و معروف به بصری، ایرانیالاصل و از شاگردان اسحاق موصلی بود. استعداد و پیشرفت او در فراگیری موسیقی تا بدان پایه رشد یافت که در ردیف رقبای اسحاق در دربار هارونالرشید قرار گرفت. او استاد بربط و تصنیف و الحان بود. نوآوری مهم او در آلت موسیقی ایرانی، بربط بود. زریاب با افزودن یک تار به چهار تار بربط و استفاده از ناخن عقاب و رودة تابیدة بچه شیر در ساخت بربط جدید، آهنگ حاصل از زخمة بربط را مطبوعتر نمود. زیر فشار و اعمال نفوذ اسحاق موصلی، که مقام روزافزون زریاب را بر نمیتافت، زریاب بغداد را به مقصد تونس ترک گفت و از آنجا عازم اندلس و قرطبه، مرکز فرمانروایی حکم بن هشام بن عبدالرحمان شد. حکم بن هشام که وصف زریاب را شنیده بود، او را به دربار خود دعوت کرد و تمامی لوازم آسایش و پیشرفت او را فراهم ساخت. در آنجا زریاب فرصتی مناسب یافت تا مکتب موسیقی ایرانی اسپانیا را ایجاد کند. این مکتب در اسپانیا شهرت فراوان یافت و از آنجا بر فرهنگ کشورهای شمال آفریقا و نیز اروپایی همجوار اثر گذاشت.
زریاب در مکتب خود، اصول و قواعدی تازه برای تعلیم فن موسیقی ترتیب داد. این اصول، هنوز هم در کنسرواتورها و آموزشگاههای عالی موسیقی مغرب زمین رواج دارد. بهعنوان نمونه، زریاب برای آنکه استعداد داوطلب تحصیل آواز را بیازماید، نخست او را روی بالش مدوری به نام "مسواره " مینشاند. از او میخواست که با قدرت آواز بخواند. و اگر صدایش ضعیف بود، برای قوت صدا، دستور میداد عمامهاش را باز کند و به کمرش بپیچد. اگر دهانش به قدر کافی باز نمیشد یا زبانش میگرفت، به او تکلیف میکرد قطعه چوبی به درازای چند سانتیمتر را، شبانهروز در دهان خود نگهدارد، تا فکهایش از هم باز بماند. پس از انجام این تمرین، از او میخواست با قوت تمام آواز بخواند و صدای خود را بکشد. اگر صدای داوطلب صاف و قوی و زنگدار بود، او را به شاگردی میپذیرفت. و این، همان شیوهای است که در مغرب زمین هم رواج دارد، و درواقع یکی از روشهایی است که از مکتب اسپانیاییِ بر ساختة زریاب، به مغرب زمین سرایت کرده است.
منصور زلزل، موسیقیدان بنام ایرانی در دورة عباسی، استاد خوانندگی و استاد کمنظیر نوازندگی بربط (عود) بود. جاحظ دربارة مهارت نوازندگی و استادی زلزل چنین مینویسد: "گفتهاند پنجة منصور زلزل در نواختن، از بهترین پنجهها بود که خداوند آفریده است. هنگامی که سرانگشتانش را با عود آشنا میکرد، اگر احنف، که در سراسر عمر به بردباری و وقار و سنگینی معروف بود، نوای آن را میشنید، چنان به وجد میآمد که سر از پا نمیشناخت. به گفتة ابوالفرج اصفهانی، نخستین کسی که بربطهای شبوط مانند را ساخته، زلزل است. منصور زلزل، خیّر، جوانمرد و همسایهدوست و دستگیر مستمندان بود. ازجمله در بغداد آب انباری ساخت و وقف کرد، که به آب انبار زلزل معروف بود.
ابونصر محمد بن محمد فارابی فیلسوف، ریاضیدان و موسیقیدان بزرگ ایرانی است. فارابی گرانسنگترین کتابها را در موسیقی به نگارش درآورد. از کتابهای او در موسیقی، "المدخل الی صناعة الموسیقی " و "کلام فیالموسیقا " و "احصاء الایقاع " و "کتاب فی النقرة مضافا الی الایقاع " و رسالهای موسوم به "مقالات " است، که بخشی از آنها از بین رفته است. مهمترین آثار فارابی در موسیقی "احصاءالعلوم و الموسیقی الکبیر " است. "احصاءالعلوم " کتابی مشتمل بر چند فصل، و مرتبط با یکی از علوم عدد و هندسه و مناظر و موسیقی و طبیعی و الهیات و منطق و لغت و نحو و غیره است. در فصل سوم این کتاب، فارابی بحث دقیقی دربارة موسیقی دارد. فارمر، خاورشناس و موسیقیدان انگلیسی، بر این باور است که مدخل یا مقدمة "احصاءالعلوم "، اگر از نوشتههای ارسطو دربارة موسیقی جامعتر و کاملتر نباشد، مسلماً در ردیف آن است. از همین رو، فارابی را بزرگترین نویسندة کتب موسیقی در قرون وسطا میدانند.
"الموسیقی الکبیر "، مهمترین و مفصلترین کتاب فارابی و بزرگترین اثری است که در موسیقی مشرق زمین به نگارش درآمده است. این کتاب در دو مجلد (مجلد نخست مفصل و مجلد دوم موجز) نوشته شده بود. این اثر، از منظری کاملاً عملی به موسیقی و اصول و قواعد فیزیکی ناظر بر آن، قوانین ضرب و نسبتهای ریاضی اصوات میپردازد، و درواقع نقدی است بر دانش موسیقی یونانیان. فارابی در "الموسیقی الکبیر "، کاستیها و اشتباهات دانش موسیقی یونان را باز، و مجهولات آن را حل میکند.
نخستین بار، فارابی توافق صداها (هارمونی) را در موسیقی ایران وارد ساخت، و پس از او ابنسینا آن را مورد بحث قرار داد. کتاب "الموسیقی الکبیر " فارابی در سدههای بعدی به مهمترین و معتبرترین مرجع تحقیق علمی برای دانشمندان و صاحبان فن موسیقی تبدیل شد.
جایگاه فارابی در دانش موسیقی تا بدان پایه بالاست که او را به حق، پدر دانش موسیقی ایران و بلکه جهان اسلام باید به شمار آورد. کتابهای او سالها در ایران و دیگر بلاد اسلامی مورد استفادة دانشمندان مسلمان بود و آن را مدارس تدریس میکردند. فارمر دربارة نوآوریهای فارابی مینویسد: "نوشتههای فارابی نشان از آن دارد که این دانشمند در اصول فن موسیقی ایران مدارج عالیه را پیموده و در کتاب عظیمالشأن خود، "الموسیقی الکبیر "، شرحی در باب تنبور خراسانی نوشته است که نشان از پایگاه عالی موسیقی در سرزمین ایران دارد. از دساتین یا بندها (پردهها)ی روی دسته ابعاد ویژهای حاصل میشد، و از آنها آهنگی برمیخاست که به عقیدة "سرهیوبرت پری "، موسیقیدان بزرگ انگلیسی، کاملترین آهنگی است که تا به امروز به وجود آمده است. "
او در مورد دو پردة معروف موسیقی "وسطای زلزل " و "وسطای فرس " مطالعاتی دقیق کرده و فواصل آنها را به دست آورده است. از زمان این دانشمند بزرگ به بعد، موسیقی ایران و عرب، از لحاظ پردهبندی، بر یک "گام " (مقام) استوار شده؛ که از سنن قدیمی موسیقی ایران سرچشمه گرفته است. 20
ابوعلی حسین بن عبدالله سینا افزون بر آثار گرانسنگ در طب، فلسفه و منطق، در موسیقی نیز صاحب آثاری بسیار باارزش است. او در کتاب "شفا "، بابی را به عنوان "فن " به موسیقی اختصاص داده، که مشتمل بر شش مقاله یا مبحث است، و هر مبحث چند فصل دارد. ابنسینا در باب موسیقی، بیست قطعه از آوازهای ضربی را، که میراث دورة ساسانی بوده است و بدان "دستانات " گفتهاند، شرح میدهد. وی به این مطلب نیز اشاره میکند که "دستانات " در اندلس رواج داشته است.
ابنسینا نخستین کسی است که پس از اسلام، از وی در باب موسیقی به زبان فارسی کتابی باقی مانده است. این، همان کتاب "النجاة " است که شاگرد او، ابوعبید جوزجانی، ترجمه کرده و آن را "دانشنامة علایی " نام نهاده است. ابنسینا در "دانشنامة علایی " از مطالعه بر روی ساز "رباب "، فواصلی را که در ایران قدیم رواج داشت و بهتدریج به فراموشی سپرده شده بود، مورد توجه قرار میدهد، و برای نخستین بار در صدد احیای آن برمیآید.
نوشتههای ابنسینا دربارة موسیقی، به لحاظ روششناسی، از درجة نخست اهمیت برخوردار است. چنانکه از آثار او، بویژه از "جوامع علم الموسیقی " آشکار است، از نقل مطالب آمیخته به تخیل و داستانهای اساطیری پرهیز میکند. امتیاز دیگر آثار ابنسینا، محاسبات دقیقی است که وی در اثر گرانقدر خود، "جوامع " به کار برده، و در حقیقت جنبة نظری و علمی، موسیقی را به عنوان دانشی دقیق، مورد توجه قرار داده است. بدین جهت، اگر گفته شود که آنچه وی دربارة ابعاد و نسبتهای موسیقایی آورده یا دقتی که در بیان تعاریف بنیادی موسیقی به کار برده، در نوع خود بینظیر یا کمنظیر است، مبالغه نکردهایم. افزون بر این، وی توجه ویژهای به موضوع موسیقی شعر و مقایسة این دو هنر با یکدیگر دارد. فارمر، ابنسینا را نظریهپردازی بزرگ مینامد، و امتیاز اصلی او را، در پرداختن به جنبههای موسیقی علمی قرن پنجم هجری میداند.
در رسائل "اخوان الصفا "، "موسیقی " مطابق طبقهبندی مرسوم در گذشتة دور، به عنوان یکی از شاخههای چهارگانة ریاضیات (سه شاخة دیگر هیئت، حساب و عدد) مورد بحث قرار گرفته است. بارزترین ویژگی رسالة موسیقی "اخوان الصفا "، توجه به ابعاد معنوی موسیقی و نقشی است که این فن میتواند در برانگیختن حالات روحانی و نشاط معنوی انسان ایفا کند. "اخوان الصفا "، در تأیید صحت مدعای خود، به حکایت فارابی استناد جسته، آنگاه که وی در مجلس سیفالدولة حمدانی، فرمانروای حلب (333ـ356 ق.) با نواختن گونهای موسیقی اهل مجلس را به خنده وا میدارد و سپس با تغییر آهنگ، همان جمع را به گریه انداخته، سرانجام به خواب فرو میبرد.
"اخوان الصفا "، موسیقی را ابزاری برای بیدار کردن نفس انسان از خواب غفلت میداند؛ و معتقد است که اگر در بعضی از شرایع موسیقی تحریم شده، بدین سبب بوده است که مردم به خلاف نظر حکما، آن را وسیلة شادخواری و خوشگذرانی قرار داده و در لهو و لعب به کار بردهاند. از آنجا که اخوان در پی پیوند دین با فلسفه بودهاند، در رسائل خود از هر فرصتی برای رسیدن به این هدف استفاده کردهاند. از این رو، فصل "احکام الکلام " در رسالة موسیقی، اگرچه بر حسب ظاهر ارتباط چندانی با موسیقی ندارد، ولی در راستای همان هدف کلی، با بحث دامنهداری در ساختار حروف الفبا آغاز میشود و به کارایی نسبتهای افضل میرسد.
از دیگر موضوعهای جالب توجه در رسالة موسیقی، پیوند شعر و موسیقی است. این بحث در فصلی با عنوان "اصول الالحان و قوانیها " مطرح شده است. با وجود آنکه در رسائل اشارات پراکندهای به مسائل گوناگون نظری دیده میشود که میتواند در حد خود سودمند یا روشنگر تاریخ و نظام علمی موسیقی دوران اسلامی بویژه ایران باشد، اما غرض اصلی اخوان از تألیف این رساله، آموزش خوانندگی و هنر نوازندگی نبوده است. "
به گفتة عبدالستار فراج، "اغانی "، نوشتة ابوالفرج اصفهانی، بهطورکلی دارای هفتصد گزارش، شامل شرح حال اشخاص و روایت جنگهاست. "اغانی " روایاتی مفصل دربارة آهنگسازان، خوانندگان، شاعرانی که شعرشان موضوع آهنگ بوده و هرکس که با این هنرها رابطه داشته است، نقل کرده، و سرانجام بزرگترین مجموعة ممکن را برای موسیقی و ادب، از آغاز تا سدة 4 ق. / 10 م. به دست داده است. در زمان ابوالفرج، کار موسیقی رونق فزایندهای یافته بود و آنچه او دربارة موسیقی در کتاب خود آورده، مستند، عالمانه و جامع است. از دویست و پنجاه اثری که او در "اغانی " از آنها نام برده و به شرحشان پرداخته، به جز اندکی، چیزی بر جای نمانده است. در "اغانی "، در پایان هر شرح حال، یا در آغاز آن، شعری میآید که "صوت " خوانده شده است. و مراد از صوت، یک قطعه آهنگ آوازی است که باید همة مشخصات فنی آن را ذکر کرد تا قابل خواندن و نواختن باشد.
مشکل اساسی که دربارة جنبة موسیقی "اغانی "، همچنان نزد پژوهشگران لاینحل باقیمانده و آرا و فرضیههای زیادی را در اینباره دامن زده، اصطلاحات منسوخ و نامشخصی است که ابوالفرج به دلیل تداول فراوان نزد اهل فن آن در عصر خویش در اغانی به کار برده و از شرح آنها پرهیز کرده است. لذا اینک فهم دقیق معانی آن الفاظ ناممکن شده و رمزگشایی از آوازهای "اغانی " و آهنگهای آن، بسیار دشوار مینماید.
صفیالدین عبدالمؤمن ارموی (م. 693 ق.) ستارهای درخشنده در آسمان دانش موسیقی ایران در سدة هفتم بود. از مطالعه دو کتاب معتبر او، یکی "الادوار " و دیگری "رسالة الشرفیة " این واقعیت آشکار میشود که وی پس از فارابی، بزرگترین و مهمترین کسی است که در اصول فن موسیقی تحقیق کرده؛ و کهنترین نتنویسی فارسی و عربی در کتاب "الادوار " آمده است، که اکنون در دست است. یافتههای صفیالدین، در همة دانشمندانی که پس از او دربارة اصول موسیقی تحقیق کردهاند تأثیرگذار بوده، و بر فرضیههای او شرحهای بسیاری نوشته شده است. از مهمترین آنها نوشتة قطبالدین شیرازی (م. 710 ق.) است، که در دایرةالمعارف خود موسوم به "درةالتاج "، رسالهای مهم در باب اصول نظری موسیقی نگاشته است.
عبدالقادر غیبی مراغی (م. 838 ق.) از مهمترین علمای موسیقی نظری در عصر تیموری (دربار تیمور و شاهرخ) است. بزرگترین کتاب او جامع الالحان است. این کتاب شرحی کامل است دربارة اصول علمی و نظری موسیقی و توصیف سازهای ایرانی. "مقاصد الالحان " که از "جامع الالحان " کوتاهتر است و "شرح الادوار " نیز، نگاشتة مراغی بوده، موجود است. "کنزالالحان " کتاب گرانبهای مراغی، که برای آشنایان به فن موسیقی قدر و ارزش بسیار دارد و حاوی آوازهای او بوده، از میان رفته است. پسر و نوادة ابن غیبی نیز جزو علمای موسیقی هستند. پسرش که عبدالعزیز نام داشت "نقاوةالادوار " و نوهاش کتاب "مقاصدالادوار " را نگاشت.
پس از سدة نهم هجری، دیگر در ایران موسیقیدانی بزرگ به وجود نیامد. گاه به گاه چهرههایی پیدا میشدند، ولی هیچکدام نوآوری نداشتند. "بهجةالرواح " رسالهای است درموسیقی که در سدة یازدهم توسط عبدالمؤمن بلخی به فارسی نوشته شده است، و بیشتر ناظر به جنبههای علمی این فن است.
تا دو سده پس از این، هنوز نفوذ موسیقی ایران در کشورهای عربی نمایان بود. گواه این گفته، کتاب "النقی فی فن الموسیقی " است که احمد المسلم الموصلی در حدود 1150 ق. تدوین کرده و اساس آن اقتباس از کتاب "بهجةالرواح " عبدالمؤمن بلخی است. نفوذ و تأثیر موسیقی ایران بر موسیقی ترک و شبه قاره و کشورهای عربی و خاورمیانه و حتی خاور دور، امری مسلم است؛ و از اصطلاحات موسیقی فارسی، که به زبان و فرهنگ آن بلاد راه یافته، به روشنی آشکار است.
با سپاس
پیوندهای مردمی - انجمن جوانان سپید پارس
سرپرست بخش:مهندس میثم شفاهی
دبیر بخش: کارشناس هنر هدی نقی زاده
بر گرفته:نویسنده.. علی اکبر ولایتی.فصلنامه اصحاب قلم شماره ۱