پوشاک در نزد ایرانیان (بخش پایانی)

به نام یزدان پاک


 پوشاک در نزد ایرانیان


🔸 بخش پایانی
🔻 قاجاری

بار دیگر در پایان سده ی دوازدهم قدرت دولتی و امنیت سراسری را در کشور پا بر جا ساخت ،که یکی از تبعاتش به راه افتادن صنایع ابریشمی در کرمان و یزد و تولید پارچه های نخی در اسفهان بود،هر چند عمدتا برای مصارف  داخلی؛ آن زمان وقایع سیاسی دامنگیر ایران شد و بر اثر آن پسند کالاهای خارجی روز افزون گردید، شال کشمیر رقیب کرمانی اش را از بازار بیرون راند و کتانهای باسمه ای هندوستان عرصه ای برای هنرنمایی قلمکار ایرانی خالی نگذارد؛ در میانه سده ی سیزدهم کالاهای نخی اروپایی با تولید انبوه و بهای ارزان خود، صنایع بومی ایران را به مخاطره انداخت و کاشان که در سده ی یازدهم به 8000 کارگاه خود سرافرازی میکرد ،در نیمه ی سده ی سیزدهم به رقم 800 کارگاه رسید .
شمار کارگاه های ابریشم بافی کشور در سال 1212 به 1250 کارگاه برآورده شده بود، در اوائل دهه ی 1270و پس از انحلال سازمان تولید ابریشم بر اثر واگیری بیماری در میان کرمها به 12عدد کاهش یافت، ولی کارگاه های کوچکتر با اندک تولید ابریشمینه ها وهمچنین صنایع دستی و ایلیاتی موضع خود را استوارتر ساختند؛ تمثالهای خودآرا و خود نمای فتحعلیشاه قاجار (1211جلوس تا 1250وفات) به نحوی خطاناپذیر باز شناختنی است، چهره سازیهای متعدد، وی را با چشم و ابروی تیره و پرپشت و ریش (بهشتی وش ) و جبه ی (کمر زنبوری) متصنع و مرصع به طلا و جواهرات رنگارنگ نشان میدهد ؛ درباریان وی با پوشیدن همانگونه جبه های بلند ، بیشتر از ترمه ی بته جغه ای با پارچه های نفیس خال خالی و کمربند های مرصع و مزین ، به ولینعمت خود اقتدا میکردند، کلاه های بلند هرمی شکل بر قامت وقار مردان می افزود .
بانوان در بیرون خانه چادر سیاه یا سفید رنگ به سر میکردند، و در اندرونی بالاتنه ازپارچه های حریر و زری و ابریشم نازک با یخه ی باز می پوشیدند و روی آنها کلیجه ی چسبان و کمرتنگ با آستینهای بلند از مخمل و پارچه ی ضخیم تر، و در پایین تنه دامن های چتری فراخ و بلند -که بعدا تا سر زانو کوتاه شد - بر تن میکردند، موی سرشان بلند  و رها یا بافته نگهداری میشد، و کلاهکی مزین و مطلا و دستدوزی شده به نام عرقچین بر روی آن می نهادند؛ نقش مورد علاقه برای جبه ی مردان و دامن و شال زنان بته جغه بود ، که ترکیب بندی تنگاتنگی است از تکرار شکل انتزاعی درخت "سرو"ی سرخوابیده که به هیئت بوته ای درآمده باشد، متن بته جغه خود از انبوه گل و شاخه ی ریز پر شده ، و غالبا بر پارچه ای تیره رنگ بافته شده یا باسمه خورده است .




با سپاس
بخش فر و ادب - انجمن جوانان سپید پارس (دفتر همدان)
گزارش: نرگس والامقام،سرپرست بخش فر و ادب

💠 https://telegram.me/jspngo

پوشاک در نزد ایرانیان (بخش چهارم)

به نام یزدان پاک


 پوشاک در نزد ایرانیان


🔸 بخش چهارم
🔻 صفویان


منسوجات دوره ی تیموری  کمیابند ،و اطلاعات موجود در باره ی آنها عمدتا از نوشته های جهانگردانی چون مارکوپولو یا از روی نگاره گری ها که انواع جامه ها را با تزئینات اسلیمی ظریف داده اند گردآوری شده است .
سلسله ی صفوی کشور ایران را در زیر علم اسلام شیعی یکپارچه ساخت .
ایران رسم به کارگیری صورت و پیکر آدمیان در میان دیگر نگاره ها را بر پا نگاهداشت و حال آنکه ترکیه و کشورهای اروپایی در این راه رو به طرحهای غیر تصویری گذارده بودند، نخستین شاهان صفوی صنعت نساجی را چنانکه باید به زیر حمایت خود گرفتند ، شاه اسماعیل تولید انواع پارچه های ابریشمی و نخی را تشویق کرد و مراکز صنعتی تازه راه انداخت ؛ از دوره ی شاه تهماسب ابریشمینه های ممتاز بر جا مانده است و از آن زمان بود که کاشان مقام مهمترین مرکز پارچه بافی را بدست آورد و زری و اطلس و مخمل، همراه با قالی های ابریشمی را به نقاط دیگر صادر کرد .
چهارمین سلطان صفوی ، شاه عباس اول ملقب به بزرگ ، پایتخت خود را به اصفهان منتقل ساخت، وی صنایع بافندگی را به چنان پایه ایی رساند که آن خود پشتوانه ی سیاست وی در متمرکز ساختن کشوری پهناور با جمعیتی پراکنده و نافرمانبردار گردید؛ پرورش کرم ابریشم را در مازندران رواج و رونق داد تا زنان و کودکان با شغلی مناسب معیشت کنند، در نتیجه مقدار زیادی ابریشم خام به روسیه و اروپا صادر شد، شاه عباس سازمان ابریشم بافی کشور را شخصا زیر نظر گرفت .
جامه ی عمومی در عصر صفوی از چند لایه ی روی هم افتاده تشکیل می یافت،مینیاتورها و ابریشمینه ها در آغاز دوره صفوی غالبا تصویر هیکل نمای باریک و بلند مردان را با نیم تنه ای تا سر زانو و آستینهای دراز و پیراهن و شلواری در زیر آن مجسم می ساختند، گاه نیز روپوش یا جبه ای گشاد یا کمردار با آستین هایی بسیار دراز و آویزان از پارچه ای ضخیم و آهاردار بر آن افزوده میشد؛ عمامه ی چوبک دار به رسم صفوی نیز بر بلندای قامت مردان می افزود، زنان پیراهنی بلند تا مچ پا و در زیر آن پیراهنی کوتاهتر با شلوار یا شاید هم پیراهن دومینی یا کلیجه -یا نیمتنه ی کمرتنگ زنانه تا بالای زانو - بر روی آن همه می پوشیدند ،که تشکیل چند لایه پوشش رنگارنگ میداد؛ زنان همه وقت روسری بنام چارقد را برای پوشاندن موی خود بکار می بردند و بهنگام بیرون رفتن از خانه سراپای خود را در چادری سیاه و بسیار بلند می پوشاندند و پیچه ای شباک باف از موی سیاه اسب بر رخسار می آویختند .
چندی بعد جامه ی مردان به صورت ردایی کمردار که قسمت پایین کمرش را دامنی چتری یا ناقوشی شکل تشکیل می داد، تبدیل یافت، در حالی که روی آن جلیقه ایی بی آستین و کوتاه تا حد کمر یا نیم تنه ای بلند و کامل پوشیده میشد، عمامه ی مردان پهن تر شد و پایین تر آمد و غالبا از دو نوع پارچه تعبیه گردید؛ ضمن اینکه مد روز برای جوانان خوشپوش بی پروا کلاهی لبه دار شد، کلیجه ی زنان نیز با کمر تنگ و دامنی چتری داشت که تا بالای زانو را می گرفت و دو پای شلوار را که گاه درون نیم چکمه هایی تا مچ پا جمع میشدند نمایان میگذارد؛ همان زمان نفوذ اروپایی در انواع پارچه های نو پیدا و برخی از جامه ها آشکار گردیده بود .



با سپاس
بخش فر و ادب - انجمن جوانان سپید پارس (دفتر همدان)
گزارش: نرگس والامقام،سرپرست بخش فر و ادب

💠 https://telegram.me/jspngo

پوشاک در نزد ایرانیان (بخش سوم)

به نام یزدان پاک


 پوشاک در نزد ایرانیان


🔸 بخش سوم
🔻 آل بویه و پس از اسلام

شرح  تولید  و تجارت منسوجات در قرون  اولیه ی اسلامی با مدارک  کافی در آثار نویسندگان عرب آمده است ،گرچه تعیین  انواع  بافتها مبهم مانده ،و تشخیص آنها  از  یکدیگر به آسانی صورت پذیر نیست ؛ اعراب کارگاههای  دولتی پارچه بافی را خصوصا در امپراتوریهای بیزانسی و ساسانی درهم  ادغام  کردند .خراج سالانه به خلفا و امرا شامل پارچه ها و جامه های هر محل نیز میشد؛ فسا در فارس پارچه پرده ایی از ابریشم و پشم با شمسه ها و حاشیه ها اختصاصا برای امیر وقت می بافت، فاطمیان شیعی مذهب  این منسوجات را می پسندیدند ،خلیفه المستنصر (487-427)مالک مقادیر زیادی  از پارچه های نفیس  بود ،از جمله خیمه های بزرگ با نقوش پرندگان ،فیلان و همه رقم تصاویر دیگر به اضافه ی بیست هزار طاقه "ابریشمینه خسروانی"دست نخورده .
در سده های چهارم و پنجم هجری جامه ی مشخص اسلامی بصورت کامل خود درآمد ، که تصاویرشان به وفور در نسخ  خطی نشان داده شده است ، با عمامه  و ردا یا روپوش بلند تا قوزک پا و آستین  گشاد و یقه ی بسته ای که گاه به حاشیه های کتیبه دار و مغزی دوزی های زرین مزین میگردیدند ،در نقاشی کاروان زایران مکه ، جامه های کاروانسالار و خدمتکاران ،درفشهای  زیارتی و رواسبی و ستام ستوران به همین منوال تزئین یافته اند .
مراکز پرورش  کرم  ابریشم عمدتا در شهرهای شمالی  ایران چون آذربایجان و تبرستان و خراسان قرار داشت، خوزستان برای بازارهای فروش خود در شوش و اهواز پارچه های پنبه ای مخصوص عمامه و ابریشمینه ها برای انواع جامه و چادر و روسری تولید میکرد؛ کازرون در فارس ابریشمینه های محلی ، پیراهن و روسری پنبه ای ،پارچه های کتانی و کرکی (مو بزی ) قالی و گلیم به اطراف صادر می کرد؛ پارچه بافی خصوصا در شمال خاوری ایران رونق داشت، خراسان ،نیشابور و مرو بهترین پنبه و پارچه ها با تارهای نخی را تولید می کردند و مرو بخصوص در تهیه ی پارچه ی سیاه (پارچه ی مصرفی عباسیان ) و ابریشمینه های کتیبه دار برای عمامه شهرت یافته  بود .
در ماوراءالنهر سغدیان پارچه هایی به شیوه ی ابریشمینه های ساسانی می بافتند، و با چین داد و ستد میکردند؛ بخارا  در دولت سامانی بازاری با شهرت جهانی برای تجارت پارچه ی ابریشمی،انواع پارچه ی نخی نازک معروف به (چیت موصلی) و نوعی پارچه ی پنبه انباشته ی ضخیم معروف به (زندنیجی )منسوب به زندنه محل تولید آن قرار گرفت.
آل بویه (حدود 320تا 447)  که طایفه ای از شیعیان زیدی اهل  دیلم  بودند، ادعا می کردند که از اعقاب ساسانیان هستند و هویتشان  با ایرانیان  پیش از اسلام یکی است، عضدالدوله دیلمی سازمان (تراز شاهانه) را کلا از تصاحب خلافت عباسی که رو به ضعف گذارده بود بیرون کشید و به تصرف خود درآورد ، از همان  زمان  نواحی زیر حکومت دیلمیان مراکز مهم پارچه بافی گردید؛ در سراسر کشور اسلامی، تبرستان بزرگترین مرکز پرورش کرم ابریشم بود و آل بویه بطورعموم تولید پارچه های ابریشمی و نخی را تشویق میکرد، عضدالدوله حتی شهری جدید بنام "کرد فنا خسرو" (که شهرت خودش بود) در فارس بنا کرد و شمار زیادی پارچه بافان را در آن اسکان داد .
بافت های اصلی عبارت بودند از ساده باف با یک تار و پود زیر و رو قائم بر هم که در نساجی "تافته" یا متقالی نیز خوانده میشود و دیگر جناغی باف که با چند پود اریب افتاده بر تارها بافته میشود و در نساجی "سرژه" نیز خوانده میشود؛ افزون بر این دو تحول تازه در پارچه بافی بظهور پیوست که اقتباسی بود از نوعی پارچه بافی اختصاصی چین به نام "لمپاس" که ابریشمینه ای است با زمینه ی تخت و گل و نگاره ی اندک برجسته ، در بسیاری از انواع این منسوجات خوشنویسی نقش اساسی یافت و بر فهرست نگاره های دیرین ،همانند ،عقابان ،طاووسان ،بزهای کوهی و پیکرهای آدمیان در حال شکار ،افزوده گردید .
چنین پیداست که بکارگیری منسوجات مصور برای اجرای مراسم تدفین در عهد دیلمیان، خواه همراه با متون دینی یا بدون آن ،ممنوع نبوده است، در بسیاری موارد نقش عقابها و شاهین های کوچکتر کاکلهایی برگ برگی و شاخ مانند دارند، که تا دوره ی سلجوقی در پارچه بافی متداول ماند؛ بطور کلی خطوط جداگر میان پارچه بافی دیلمیان و سلجوقیان محو و مبهم اند و چه بسیاری منسوجات که پس از معاینه ی دقیق تر به اطمینان خاطر از یکی به دیگری منتسب گردند.


زیباترین این منسوجات ابریشمینه هایی هستند که سوارانی با شاهین بر روی دست، یا در حال شکار خرگوش و همچنین فیل ها با پوششی تشریفاتی را در رنگهای خاموش به وصف تصویری در می آورند، با این  ویژگی  که هیکل ها جفتی به نقش درآمده و درون قاب هایی شش گوشه یا در میان دور قلابی های بهم تابیده جایگزین گردید؛ واقعیت این بود که سلجوقیان سلطه یافته بر ایران تمامی کارگاههای پارچه بافی آل بویه را به تصاحب خود درآوردند و از انواع نقش و نگارهای آنها بهره بردند؛ جانوران  در فهرست نگاره های سلجوقی  عبارت بودند  از ، نقش های عقاب که خود درفش سلجوقیان گردید ، شیردال ، ابوالهول ، و عفریته ی افسانه ایی با سر و گردن  زن و بال و دم و چنگالهای کرکسان ، شیر، ببر و انواع پرندگان که محبوبیت و رواج بیشتر داشتند و غالبا بصورت جفت هایی آسوده بال و در میان شاخ و برگ حاشیه های باریک نشان  داده شده اند.






با سپاس
بخش فر و ادب - انجمن جوانان سپید پارس (دفتر همدان)
گزارش: نرگس والامقام، سرپرست بخش فر و ادب

💠 https://telegram.me/jspngo

پوشاک در نزد ایرانیان (بخش دوم)

به نام یزدان پاک

درود و سپاس


پوشاک در نزد ایرانیان


🔸 بخش دوم
🔻 ساسانیان


پادشاهان ایرانی کیش زرتشت را احیا کردند، در متون اوستایی سیمرغ مقامی  مقدس  داشت، بر درخت "هروسپ تخمک" بیتوته میکرد، و باران بر زمین فرود می آورد و قدرت درمان بیماران داشت؛ در نقش برجسته های تاق بستان خسرو دوم سراپا در زره و سوار بر اسبش شبدیز، و باز در صحنه های دیگری چون شکار گراز و شکار گوزن  پیشاپیش درباریان و خنیاگران دیده میشود  که جامه ای  مزین به نقش مکرر سیمرغ ، بطور مجزا یا درون شمسه ها بر تن دارد؛ بانو پ. او .هار پر  در کتاب خود (شکارگر شاهوار) تاق بستان را بحق تنها مدرک معتبر برای شناخت نگاره های منسوجات ساسانی  به شمار می آورد . در نقش برجسته های (اعطای منصب شاهی) مظهراهورا مزدا (سروش) و پادشاه بر  دو سمت محور مرکزی به وجود آمده از وضع  تاج یا حلقه ی شاهی  قرار دارند ؛ تاج  شاهی ساسانیان مستدیر بود و بسیاری از شاهان نیز تاج  خود را به حلقه های مروارید و نیمتاج های مروارید می آراستند، شکل  دایره یا شمسه تبرک داشت و در پارچه بافی قاب یا محیطی مناسب برای جا دادن  هر واحد گلنقش تکراری یا بندی فراهم می آورده است .
پادشاهان ساسانی قائل بودن ماهیتی ربانی برای مقام پادشاهی را که فره ی ایزدی عنوان داشت ترویج میکردند، و علاوه بر سیمرغ مخلوقات دیگری از متون اوستایی را نیز به این مفهوم مرتبط میساختند، که نیز با حلقه ها و نوارهای مواج بر جامه و تاج و کلاه  شاه تجسم می یافت؛ ابریشمینه ی رنگارنگ اعلایی در رم نگهداری میشود که دارای نقش ردیفهای خروس و توقی های مروارید و هاله های تقدس است ، که همه درون شمسه های مزین به شکل قلبهای کوچک جایگزین شده اند .


در صحنه ی شکار گراز  تاق بستان یکی از ملازمان شاه جامه ای با نگاره های تکراری خروس و اردک و برگ نخلی بر تن دارد؛ در متن زرتشتی (بندهشن) به معنی آغاز آفرینش آمده است که خروس، شب هنگام از آدمیان حراست میکند تا او سالم بماند و به استنباط از دلالت معنی که بتواند وارد بهشت شود؛ پارچه های دیگر شماری اردک و پرندگان آبی را نشان میدهد، دو پاره  از ابریشمینه های مصر بطور جداگانه نقش اسبی ایستاده و کله ی قوچی را بر متن خود دارند که هردوشان با حلقه ی مروارید نشان و نوارهای مواج تزیین شده اند.
میراث ساسانی که عمدتا مبتنی بر مضمون و مقام پادشاهی و شمایلگری وابسته به آن بود، سراسر دنیای اسلامی و اروپای مسیحی را فرا گرفت و رو به مشرق تا چین گسترش یافت، چندان که نگاره ها و نمادهایش تا پنج سده پس از انقراض آن سلسه به دست تازیان ، بر پا ماند .




با سپاس
بخش  فر و ادب - انجمن جوانان سپید پارس (دفتر همدان)
گزارش: نرگس والامقام, سرپرست بخش فر و ادب

💠 https://telegram.me/jspngo

پوشاک در نزد ایرانیان

به نام یزدان پاک

درود و سپاس


پوشاک در نزد ایرانیان



ایران  در سراسر  تاریخ  خود پارچه های ممتاز ساخته است ،انواع منسوجات از نظر درباری و ایلیاتی نه تنها چون وسایل  زندگی و تزئین خانه و جامه ،بلکه همچنین برای تظاهر به تشخص و توانگری کاربرد داشت و مورد نیاز بود .عوامل تداوم بخش مشهود در دیگر هنرهای  ایران در مورد منسوجات نیز صدق میکند ،یکی از آنها دلبستگی به رنگهای تند و تابناک است که در میان عموم افراد ،از شهری و روستایی و چادر نشین ،شیوع میداشته است
آستین  در جامه ی  ایرانیان منزلتی  قابل  توجه  داشت .در نگارگری های  دوره ی تیموری و ابتدای  دوره ی  صفوی مرد  و زن آستین هایی به  درازی بیرون  از حد بر نیمتنه ی  خود  داشتند .بیشتر درباریان  و مقربان شاه آستین های گشاد و بسیار بلند  خود را چون  جامه ای رسمی می پوشیدند ،که به احترام حضور  پادشاه دستهای  خود را تا بالای مچ درون آنها  پنهان  دارند و دست به سینه بایستند .
از این گذشته  آستین  در معانی  ادبی  و عرفانی  دلالت  بر عواطف و احوال  درونی  صاحب خود میکرده  است ،متانت و سرسپردگی ،مکاشفت  و عبرت آموزی ،آشفتگی  و دلهره ؛ همچون  روحیه ی فردوسی هنگام رویارویی  با شاعران دربار غزنوی ، یا  انزجار آمیخته به استعجاب از جانب  سه تن مریدان ناظر بر احوال شیخ صنعان که پا در دلدادگی به  دختر ترسا گذارد و سر از پیروی احکام اسلام بگرداند ، نیز بیان  وارستگی یا دل گسیختگی پیران  پند آموخته از مدار  روزگار ، که مطامع  دنیوی  را به یک تکاندن  آستین و دست  از خود به دور میراندند ، و برتر از همه نشانی از استغراق در جذبه ی عارفان میتوانست  بود که همان آستین و دست را در انبساط عشق به هر سو می افشاند تا از آن فیض حاصل ،حصه ای هم به بندگان  دیگر  برسد . در نگاره ی  سماع  درویشان آستین های درویشان  در وجد آمده به هر سو در طیران اند ،در حالی که دیگرانی  بیخود  از خود قدم به آستانه ی محو گذارده، و یا سرمست از نشئه ی تقرب به پا درافتاده اند .
گزنوفون در توصیف آداب  و رفتار کوروش بزرگ مینویسد،کوروش به هنگام سان  دیدن لشکریانش هر دو دست را بیرون از آستین نگاه میداشت ،در حالی که دیگران همه دستها در آستین  داشتند ،که بی شک رسمی احتیاطی برای ایمن داشتن خود از خطر سوء قصد بوده است .
پارسیان شلوار  به تن میکردند ،که در نظر یونانیان و رومیان  "دامن پوش" ،مظهر آشکار بربریت شمرده میشد . گزنفون جامه ی کوروش بزرگ  سوار بر ارابه را اینچنین  توصیف  کرده است "بالاپوشی ارغوانی و برش خورده با نوارهای سفید و شلواری به رنگ قرمز نارنجی و شنلی  تماما  ارغوانی"
پیاده  نظام خشایارشا به هنگام عبور از هلسپون ، با هر قوم و ملت  صف آراسته در  جامه ی جنگی خودش ، سکاییان  با کلاه نوک باریک و شلوار ،هندیان در ردای پنبه ای ، عربان در پیراهن بلند کمردار ، حبشیان پوشش گزیده از پوست پلنگ و شیر با کلاهخود کله اسبی و اندامی  رنگ آمیزی شده به رنگهای  روشن و برتر از همگان خود پارسیان با بالاپوش و شلوار  قلابدوزی  شده در زیر جوشن مشبک ، و مادها با جامه ی سراسر مزین و مطلا که به گفته ی هردوت "هر سپاه مادی با اشیاء زرینی که به مقادیر تصور نکردنی بر خود آراسته بود  میدرخشید"
بخشی از جلال و شکوه تخت  جمشید در نقش برجسته های تخت جمشید تجلی یافته است ،که پادشاه داریوش بزرگ و ملتزمان  پارسی بارگاهش را با رداهای بلند نشان میدهد .در برجسته کاریهای  روی سنگ این تن پوشها  کاملا ساده نشان داده شده اند ،ولی تصویر  جاودانهای هخامنشی  در قاب بندیهای کاشی رنگی در کاخ داریوش (شوش) رداهایی  با نگاره هایی لوزی ،حلقوی  و گلسرخی را عرضه میدارند که ممکن است اجرا شده بر لوحهای فلزی و یا سوزن دوزی شده روی پارچه  بوده باشند .از سوی دیگر بر لوح های مکتوب هخامنشی ،که نیز در شوش مکشوف  گردیده ،شرح بافندگی پارچه و تزئین جامه با سوزن دوزی  رنگین ضبط شده است


پارتیان بالاپوشهایی آراسته به ابریشمینه های منقوش به جانورانی درون شمسه ها بر تن میکردند .که نمونه اش در پیکره های مکشوف در هترا  دیده می شود؛ یک پیکره ی پارتی ،احتمالا از سانتروک دوم فرمانروای هترا در سده ی اول تا دوم بعد از میلاد بالاپوشی با آستین و کمر و شلواری گشاد بر تن دارد که همه مزین اند به قطارهایی از دایره ها و لوزیهای مروارید نشان یا شاید لوحهای فلزی زینتی .



با سپاس
بخش فر و ادب - انجمن جوانان سپید پارس (دفتر همدان)
گزارش: نرگس والامقام, سرپرست بخش فر و ادب

💠 https://telegram.me/jspngo