فرهنگ ملی (بخش نخست)

به نام یزدان پاک

فرهنگ ملی

بخش نخست

فرهنگ نگرش جمعی و حاصل رفتاری توده ای می باشد، "فر" درونمایه هر ماهیتی و یا مایه بنیادین هستی است و هنگ نیز اگر به چم شمارگان و عددی نگریسته شود، به معنی بسیار و بیکرانه است و یا بنوعی به چم هناییدن و هنایش می باشد، بگونه کلی میتوان گفت که "فرهنگ" مایه بنیادین و درونی توده ای بسیار یا مایه وجودی تاثیرگذار و تاثیر پذیر است، یک نقطه مشترک در همه تیره های بشری وجود دارد و آن پاسداری، گسترش و معرفی باورهای رفتاری و پنداری و آداب، خویش در قالب یک فرهنگ به دیگران می باشد؛ در همه تیره های بشری بخاطر وجود اصل انحصار طلبی و تمامیت خواهی در نهاده های باوری خود، همیشه حس به توسعه و پیمودن و تعالی و نوعی چیرگی فرهنگی به دیگری وجود داشته و دارد؛ به نوعی همه ما بر این باوریم که ما بر حق هستیم و روش ما درست و کامل تر و دارای فرهنگی غنی تر می باشیم؛ و اگر هم ضعف و سستی در آن وجود دارد بر عدم درک و شناخت درست از آن فرض کرده و یا جبر زیست بوم و جغرافیا را دخیل میدانیم؛ پس از رسیدن به این باور که ممکن است سده ها و یا هزاره ها زمان برده باشد، تنها دو راه برای ادامه بقا در پیش رو آن توده باقی می ماند، یا آنکه باید در فرهنگ دیگر حذف یا آمیخته گردد و یا اینکه فرهنگ خودی و بوم زاد را نگاهداری کرده و سپس گسترش دهد؛ هرچند بگونه کلی نمیتوان فرهنگی غالب و مطلق را توصیف و تعریف نمود، چرا که بر اثر همزیستی و برخوردها و یا در برابر هم قرار گرفتن توده های فرهنگی، ارزش های سازنده آن از یکدیگر تاثیر پذیری دارند، و به نوعی یکدیگر را تکمیل مینمایند؛ حال ممکن است برخی از فرهنگ ها بنا به شرایط و نوع زندگی و هوشمندی توده ، پویاتر و نیرومندتر بوده باشند، توانایی و نیروی فرهنگی به شاخصه ها و ویژگی های بسیاری بستگی دارد، و یکی از مهم ترین آنها، زبان و قدرت سخنوری و انعطاف پذیری آن است؛ یکی دیگر از آن شاخصه ها، دانش چگونگی ساخت و بکارگیری از ابزار است، چه ابزارهای صنعتی که ادامه زیست و زندگی را ممکن می ساخت و چه جنگ افزار ها که امنیت ، پدافند و حتا یورش و گسترش را تامین می نمود، مورد سوم که بسیار تاثیرگذار بوده و چه بسا عامل و سازنده دو مورد یاد شده ، اقلیم و جغرافیایی است که فرهنگ و تمدن مورد نظر در آن شکل می گیرد، همیشه در درازنای تاریخ فرهنگ های چیره شده و یا آمیخته و یا غالب را گواه بوده ایم که یکی از مهم ترین عامل آن زیست گاه آن حوزه فرهنگی بوده است، چرا که زمانی فرهنگ رو به توسعه پایدار و یا نیمه پایدار پیش میرود و پویا می گردد که نیاز های نختسین مانند خوراک و نوشاک و پوشاک و امنیت توده تضمین و تامین گردد، و سپس هنر و زیر مجموعه های دیگر فرهنگی بارور میشوند.

 گستردگی واژه فرهنگ شاید باندازه گستردگی مردمان و تیره های بشری باشد، در جایی نقاط مشترک و هم پوش دارند و در گذرگاهی نیز هرکدام جداسر و یگانه هستند، فرهنگ دارای شاخه ها و زیرشاخه های بسیاری مانند، گویش، چگونگی زیستن، دانش و بکار گیری ساخت افزارها، آفرینش های هنری، آداب رفتاری و زندگی، آداب پخت و خوردن خوراک، باورها، پوشش ها و رخت ها، نگارش و ادبیات و ... می باشد، از برای همین واژه فرهنگ واژه ای بسیار کلان و گسترده است؛ در سه یا چهار سده گذشته پرسش هایی ذهن مردمان و توده های بشری را به خود مشغول نموده است، که فرهنگ چیست؟ و کدامیک بهتر و نخستین آن کجا و چگونه بوده است؟

اندیشمندان در پهنه گیتی چند حوزه تمدنی با پروایی به نوع اقلیم آن حوزه، را دارای فرهنگ و شهرنشینی بشری میدانند، مانند آمریکای جنوبی، شمال آفریقا، بخش هایی از خاور دور و مهم تر از همه میانرودان و خاورمیانه که در این میان گستره فرهنگی ایران بزرگ نقطه عطف و زایش گاهواره فرهنگ و تمدن آن است، و در این گستره دو حوزه فرهنگی جیرفت و شهر سوخته کهنترین و پرمایه ترین خاستگاه فرهنگ و تمدن در جهان می باشند، که به نوعی مادر همه تمدن بشری تلقی میگردند، این دو حوزه یاد شده همه شاخصه های فرهنگ سازی و گسترش فرهنگی را دارا بوده اند، از دانش پزشکی تا ساخت ابزارها و افزارهای صنعتی و کشاورزی و جنگی، از هنر مهرازی تا هنر ساخت افزارها و نگاره های تزیینی و آیینی با پیشینه بیش از هفت هزار سال؛ این شاخصه و پیشینه نماینده فرهنگ ملی و ایرانی برای همه جهانیان و توده های بشری است، و این پیوستگی فرهنگی از هفت هزار سال تا دو سده پیش پیوسته وجود داشته و منقطع نگشته است؛ هرچند تاثیراتی نیز از دگر فرهنگ های وارداتی را پذیرفته، اما صرفا این وام گیری فرهنگی در راستای تکمیل و پویایی فرهنگ ریشه ای خود بوده ، و چارچوب و استخوان کالبدی آن همان پیشینه فرهنگی بومی بوده است، اما متاسفانه در سده های گذشته بنا به نوع باورهای رفتاری و تغییر نگرش زندگی و گسترش و ترویج اندیشه های صوفی گری و شاعرانگی و تن پروری، این آفرینش و بازآفرینی فرهنگی هر روز کندتر و کمتر شد، تا جایی که تقریبا از دو سده گذشته به این سو ، جز در مقاطع کوتاه، چیزی برای ارائه و پیشکشی فرهنگی و هنری به جهان نداشته ایم.

ایران از هفت هزار سال تا دو سده پیش، همیشه در درازنای تاریخ و بزنگاه های مهم جهان چیزی برای تعالی و پویایی فرهنگ بشری داشته است، براستی میتوان گفت که حوزه فلات ایران بزرگ  به معنی راستین گاهواره و خاستگاه فرهنگ جهانی و بشری بوده است، در آیین های زندگی تا دانش پزشکی و مهرازی و دانش مهار آب و شهرسازی و رزم و هنرها و ... همیشه پیش تاز بوده ایم و آموزه های بسیاری را به جهانیان ارائه نمودیم، و بطبع مواردی و آموزه هایی نیز از دگر فرهنگ ها دریافته ایم، نمونه بارز آن را میتوان در زمان یورش اسکندر گجستک به ایران یاد نمود، که فرهنگ وارداتی هلنیسم با آن همه ریشه و تبلیغات و توان حکومتی نتوانست بر فرهنگ ملی آن زمان (هخامنشی-مادی-ایلامی) چیره شود، و هلنیسمی که تا به امروز نیز غرب و اروپا بر آن می بالد و از آن سخن میراند، در کمتر از دو سده در فرهنگ بومی-ملی ایران هضم و آمیخته گردید و رو به فراموشی نهاد، و بنوعی ایرانیزه شد، و سپس اشکانیان دگر ایرانی تباران، شاهنشاهی را بدست گرفته و در میانه فرمانروایی خویش، دوباره فر و شکوه ملی را برپا و پویا گرداندند، و ادامه دهنده فرهنگ خراسان بزرگ و ایران میشوند، همچنین در زمان یورش تازیان و اعراب نیز ، در کمتر از دو سده پس از آن همه کشتار و خفقان و جنگ؛ فرهنگ بدوی و بادیه نشینی تازیان، در فرهنگ پرمایه ایرانی کاملا هضم و ادغام گردید و ایرانیان مسلمان شده با هوشمندی ویژه خود، که بخشی از همان الگوی فرهنگ ایرانی است، توانستند فرهنگ نوینی بنام فرهنگ و هنر ایرانی-اسلامی بیافرینند، یعنی بنوعی همان فرهنگ کهن و پیشین را منعطف و بروزرسانی کرده و فرهنگ تازه را تولید نمودند، تا جایی که اگر فرهنگ و مکتب ایرانی را از اسلام و مکتب اعراب جدا کنیم و بپالاییم، تقریبا چیزی برای ارائه وجود نخواهد داشت!

گواه این مدعا این است که باید دید اعراب پیش از یورش و تاختن به ایران چه داشته اند و چه چیزی بنام ایشان بوده و دو سده پس از هجوم به ایران به چه جایگاه و عنوانی رسیدند، از دانش مهندسی و محاسبات گرفته تا دانش دیوانی و هنر و حتا سبک زندگی، همه و همه مرهون و مدیون فرهنگ ایران بزرگ می باشند، در سومین مورد میتوان به یورش هون ها و مغول های آلتاییک تبار ترک به ایران اشاره نمود، فرهنگ پرمایه و پرمغز ایرانی با وجود آنکه در کمتر از پنج سده دو ضربه مهلک و یورش بزرگ تاریخی را به خود دیده بو، همچنان استوار و پایدار سر از خاکستر آتش افروزی های اقوام بیابانگرد و خونریز بیرون برآورد و فرهنگ های مهاجم را در خود حل و هضم کرد، تا جایی که این بیابانگردان خونریز را در کمتر از یک سده به تیره هایی آرام و فرهنگ دوست بدل میکند، بگونه ای که حتا خود ایشان نیز یکی از مبلغان و گسترش دهندگان فرهنگ ایرانی میشوند، و نام و مکتب ایرانی را پذیرا میشوند و باورهای رفتاری ایشان نیز تغییر میکند و متمدن میشوند، اما متاسفانه از دو سده پیش به این سو و یا تقریبا از سال های پایانی دوران صفوی، تغییر نگرش و رفتار توده و با ایجاد برخی اندیشه های سست مانند، صوفی گری و درویشی گری و شاعرانه گری و همچنین تولید باورهایی با این آموزه که دنیا بی ارزش و ضد ارزش است و نباید برای آبادانی آن کوشید، تنبلی و سستی را در میان مردمان ترویج، و روحیه جنگاوری و مبارزه و میهن پرستی را از جوانان گرفت؛ و تن پروری و خرافه پرستی باعث آن شد که آفرینش فرهنگی از بین رفته و ما از آغاز دوران قاجاری دیگر چیزی برای ارائه و پیشکش به جهان نداشتیم، و این روند بگونه ای پیش رفت که تقریبا در پنج دهه گذشته حتا دیگر برای خودمان و فرهنگ داخلی نیز آفرینش و الگویی نداشته ایم؛

 یکی از موارد اسفناک یک سده گذشته ایجاد شکاف فرهنگی میان نظام حکومتی و توده مردم بوده است، تا پیش از آن فرهنگ در بطن جامعه و در میان توده مردمان شکل میگرفت و به سر هرم قدرت می رسید، اما با دگرگونی نظام حکومتی و مدرنیته شدن نظام جامعه؛ ‌این روند دچار چرخشی نافرجام و شتابزده شد، یعنی بجای آنکه مانند گذشته فرهنگ در میان جامعه شکل بگیرد و تولید شود، دولت ها کوشیدند، که ایده آل های فرهنگی و ارزشی خود را بر فرهنگ های کلان و خرده فرهنگ های جامعه چیره کنند؛ یعنی یک فرهنگ حکومتی دیکته شده را در قالبی مدون نموده، و به جامعه تحمیل کنند؛ تجارب رفتاری توده نشان داده است، که این موضوعی شکست خورده و تلاشی نافرجام است که در میان و بلند مدت اثر نادرست و معکوس میگذارد، یعنی به نوعی جامعه نشان داده است که در برابر فرهنگ های دیکته شده واکنش نشان داده و آن را پذیرا نیست و این رخدادی خطرناک است؛ اگر جامعه و توده هوشمند باشد با روش های بومی و تولید شده داخلی به رفع یا حذف و یا ادغام آن فرهنگ بر بنیاد داشته های فرهنگی خودش می پردازد، و البته این واکنش از شاخصه های جامعه ایی منطق گرا و هوشمند است، بدان معنی که نخست فرهنگ دیکته شده و قالبی را بررسی میکند، و پس از شناخت کامل آن، با فرهنگ های بومی و داشته های تولیدی خودش برابری میدهد، و نقاط مشترک را برجسته و مشخص نموده، و آنگاه کلیات فرهنگ مورد نظر را بروز رسانی میکند، اما اگر جامعه ای دچار بحران و پریشانی باشد، یک واکنش غیر منطقی و شتابزده از خود بروز میدهد، جامعه بحران زده فرصت شناخت و اندیشیدن ندارد؛ و بجای آنکه به تولید و باز آفرینی فرهنگی جهت دفع فرهنگ قالبی دست بزند، در پی فرهنگ های غالب و نامور دیگر بر میآید؛ چرا که صرفا هدف آن جامعه پریشان، فرار از فرهنگ حکومتی قالب ریزی شده و نشان دادن واکنشی به آن است؛ از برای همین روی میآورد به فرهنگ هایی که برای اندیشه ها و باورهای رفتاری دیگر،  قالب گرفته شده است؛ و غافل از اینکه آن فرهنگ بیگانه صرفا برای همان حوزه فرهنگی تولید شده می باشد، و اگر وارد یک حوزه فرهنگی دیگر شود قابل اجرا و برنامه ریزی نیست، و این خود آغاز تضاد و هرج و مرج فرهنگی و رفتاری است، از آنجا که توده با این موضوع خشنود نم یشود و به آرامش نمیرسد، بجای آنکه در اندیشه رفع بحران و آسیب برآید، در پی فرهنگی تازه دیگر می رود، و هربار شکست می خورد ، تا جایی که نه گنجایش پذیرش فرهنگ تازه تری را دارد و نه توان بازآفرینی و تولید فرهنگ ملی و بومی خود را دارد، و این آغاز مرگ تدریجی و تجزیه یک ملت و توده و حوزه تمدنی و در پی آن یک دولت و حکومت می باشد، و تنها راه نجات آن جامعه و ادامه حیات در این دوران شتابزده، بازآفرینی و بروزرسانی فرهنگ های بومی و همگام سازی آن با دنیای شتابزده و توسعه مند امروزی است.

 

علیرضا صادقی امیری

دبیر کل انجمن جوانان سپید پارس

فتنه ای بنام فراکسیون قومی


به نام خدا

 

فتنه ای بنام فراکسیون قومی


چندی است که در میان اندیشمندان و کنشگران فرهنگی و ملی، نگرانی و دغدغه ای بنام تشکیل فراکسیون های قومی یا قوم گرایی در خانه ملت، بوجود آمده است؛ موضوعی که باوجود عادی و محق جلوه نشان دادن آن از سوی نمایندگان امضأ کننده؛ بسیار خطرناک و چالش برانگیز است، و در پس خود فتنه های بسیاری را برای یکپارچگی ملی و منافع کل کشور در پی خواهد داشت؛ یکی از آن دسته مواردی که دارد بسیار خزنده و نرم  در مسیر ایجاد تفرقه پیش میرود، گزینش و انتخاب نام این فراکسیون غیر ملی میباشد، که نمایندگان تشکیل دهنده آن پافشاری و اصرار تامل برانگیزی بر آن دارند، "فراکسیون مناطق ترک زبان " یا به عبارتی »«فراکسیون مناطق ترک نشین»، اگر فرض ظاهر را هم بپذیریم که نمایندگان امضأ کننده (که در اصل باید وکیل و نماینده همه آحاد ملت باشند)، صرفا در پی مطالبات فرضی قوم خاصی میباشند، باید نام این فراکسیون بجای نام غیر واقعی ترک، «فراکسیون آذری زبان » می‌بود، در کجای ایران به این گستردگی ترک تبار و یا ترک نشین داریم؟، که باید فراکسیون قومی ترک زبانان در آن شکل بگیرد؛ در کل کشور تنها گروه ترک تبار و ترک زبان، هم میهنان عزیز ترکمن میباشند، که از آلتاییک های فرارودان میباشند، مابقی هم میهنان عزیز که امروزه باشتباه و گاها عامدانه ترک نامیده میشوند، ایرانی تبار و آذری زبان هستند.
متاسفانه هرچه کالبدی تر به موضوع نگریسته می‌شود، بیشتر پی به ناکارآمدی این فراکسیون ها برده میشود، از پافشاری و اصرار غیر علمی بر روی نام آن گرفته تا ماهیت ایجاد چنین محافلی در مجلس ملی، که دارای یک ملت واحده و یکپارچه بنام ایران است، مگر ساختار حکومتی و دولتی کشور ایران فدرالیسم است که بخواهیم برای تساوی و احقاق حقوق ایالت های متحد، فراکسیون قومی یا تباری تشکیل گردد؛ کشوری که ملت و حکومت یکپارچه دارد، چرا باید چنین محافل تفرقه آمیز و در دراز مدت فتنه انگیز در مجلس ملی خود داشته باشد، شگفت انگیز تر از تشکیل این فراکسیون، اقدام نمایندگان موافق و امضأ کننده آن می باشد، بفرنام نمونه، امضأ و همسویی نماینده حوزه انتخابی استان فارس و شهرستان شیراز برای تشکیل فراکسیون مورد نظر است، چگونه نماینده ای صرفا بخاطر اینکه خود با گویش قشقایی سخن میگوید، کل حوزه انتخابی خود را بخشی از این فراکسیون غیر ملی تلقی میکند، آن هم در استان و شهرستانی که دارای بیشینه غیر آذری و قشقایی زبان است، حتا اگر یک درسد از جمعیت یک منطقه غیر از آن قوم مورد نظر باشند، نماینده آن اجازه ندارد دغدغه عمومی و منافع همگانی رای دهندگان حوزه انتخابی خود را نادیده بگیرد، و تنها به گروه خاصی از مردم پروایی داشته و مطالبات ایشان را پیگیری نماید؛ مگر غیر از آن است که بنا بفرموده مقام معظم رهبری: « رای ملت حق الناس است و باید از آن پاسداری و صیانت نمود» ، چگونه میشود نمایندگان به این موضوع مهم شرعی و قانونی توجهی نمیکنند و حتا از اصول قانون اساسی نیز فراتر میروند؛ و با فشار و تطمیع و تهدید در پی ایجاد و بنیان اینگونه محافل میباشند، فتنه اصلی و خاموش این مطالبات غیر اصولی، سرایت به دگر حوزه های فرهنگی و انتخاباتی کشور است، اگر این فراکسیون قومیت گرایی ایجاد گردد، باید در مدت کوتاهی گواه راه اندازی، فراکسیون های قومی کرد ، لر ، بلوچ ، مازنی و ... بود.
و این یعنی آغاز تهدید یکپارچگی ملی و چندین پاره شدن کشور و جدایی و ایجاد شکاف میان ملتی واحد ، چرا که پس از آن، وکلا و نمایندگان ملت، تنها در پی مقاصد قومی و قومیتی خواهند شد، و این در دراز مدت ضربه جبران ناپذیری به کیان و امنیت ایران عزیز میزند؛ چرا که نباید فراموش نمود، بزرگترین عامل امنیت و اقتدار کشور، در منطقه بحران زده خاورمیانه، یکپارچگی داخلی و همدلی همه آحاد ملت در پاسداشت منافع مشترک ملی است، اگر بگذشته نگاهی بیاندازیم، نیک خواهیم دریافت که تا همین دو سده پیش، در نقشه خاورمیانه، دورتادور ایران تنها چند کشور مستقل وجود داشته و پس از نفوذ استعمار غرب و ایجاد تنش و تفرقه در میان مردم کشور بوده است، که باعث تجزیه و فروپاشی آن گشته، این روند بویژه در زمان روی کار آمدن حکومت های وهابی و صهیونیستی پر رنگ تر و در عین حال خزنده و دانشی تر گشته است، و این از بی بصیرتی و بی لیاقتی حکومت های وقت و همچنین عدم آگاهی و دانش روشنفکران و کنشگران ملی بوده است.
پس با پروایی به این تجارب عینی و موجود، بسیار ساده لوحانه خواهد بود که بپذیریم، ایجاد نفاق و بنیان فراکسیون های قوم گرایی خطری برای منافع ملی و یکپارچگی آن ندارد، این موضوع سال هاست از سوی کشورهای بیگانه و گروه های معاند و تجزیه طلب پیگیری میشود، تا خدشه ای بر بدنه ملت واحده ایران وارد کنند، نمونه بارز آن شادمانی و استقبال گروهک ها و عناصر تجزیه طلب و بیگانه از شنیدن خبر تشکیل چنین فراکسیون هایی در مجلس ایران است؛ نباید دولت و دستگاه های امنیتی و نظارتی بسادگی از کنار این مورد بگذرند، و تنها به شعار و توجیه های ظاهری، بسنده کنند؛ باید به عواقب و پسامد های ایجاد چنین محافل نیز اندیشید، و اگر هم مطالباتی است باید در راستای منافع ملی و عموم شهروندان باشد، چرا که بر بنیان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق اقوام به رسمیت شناخته شده و همه آحاد ملت و اقلیت ها با هم برابر و یکسان شمرده شده و شهروند یا قوم درجه بندی شده نداریم، همه اقوام ایرانی در بکار گیری آداب،رسوم و گویش های خود که بخشی از فرهنگ و زبان ملی میباشد، آزادند، و حفظ  خرده فرهنگ ها و آداب بومی در واقع تقویت و توانمندی فرهنگ و زبان ملی است، و هیچگونه تبعیضی میان ملت ایران نیست، و چنانچه اگر عدم توسعه یافتگی ایی هم باشد، علتش ضعف و عدم مدیریت درست مدیران و مسئولان شهری یا استانی در جذب منابع مالی و توسعه ایی میباشد.
هرچه است ایجاد فراکسیون های قومی و و محافل اینچنینی در پس خود فتنه های بسیار دارد که باید با بصیرت و هوشیاری، جلوی آن را ار همان آغاز گرفت؛ در این میان دولت محترم و مردمی تدبیر و امید نقش بسیار مهمی دارد، و باید هوشیارانه و هوشمندانه آن را مدیریت و رفع نماید، برای نشان دادن حسن نیت و اهمیت به اقوام غیور و یکپارچه ایرانی، نیازی به ایجاد محافل تفرقه افکن و تجزیه خواهانه نیست، بلکه نیازمند یک جهاد فرهنگی میباشد، با معرفی ، احترام ، شناساندن و پاسداشت فرهنگ های بومی و هنرهای ملی و منطقه ای میتوان به این مهم دست یازید.


علیرضا صادقی امیری
دبیر کل انجمن جوانان سپید پارس
بیستم/آبان/نود و پنج



 https://telegram.me/jspngo

گفتاری پیرامون هفتم آبان

به نام خدا

هفتم آبان نود و پنج

پاسداشت کوروش بزرگ

«برخی از مفسران متقدم، مانند وَهب بن منبّه و محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان نه تنها در تفسیر سوره کهف، بلکه در چند جای دیگر روشن کرده‌اند که ذوالقرنین همان کورش هخامنشی است. در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که زمینه مطابقت کوروش (بزرگ) با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیادگذار تجددطلبی اسلامی در هند بود. مولانا ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوط‌تری تبیین کرد. مرحوم علامه طباطبایی نیز، در المیزان، نظر ابوالکلام آزاد را پذیرفته و مشخصات کورش را بر ذوالقرنین منطبق می‌داند».

دکتر علی‌اکبر ولایتی

#هفتم_آبان ( 29 اکتبر) 539 پیش از میلاد، کوروش بزرگ نخستین پادشاه هخامنشی بر بابِل چیره گشت و وارد آن شهر شد ؛ #کوروش_بزرگ در  این شهر خود را پادشاه بابِل و برگزیده مردمان و خداوند خواند، از مردمان بابِل دلجویی کرد و نیایشگاه های آنان را بازسازی کرد، نبونید را هم که سرداران او به بند کشيده بودند، آزاد کرد و با او مهربانی نمود و بردگان و پيامبران قوم یهود (یکی از بزرگترین ادیان توحیدی آن زمان) را که در زمان بختنصر به بند گرفته شده بودند را آزاد کرد و به بیت المقدس بازگرداند و نخستین فرمان منشور حقوق بشر جهان را نگاشت؛ نکویی های کوروش بزرگ هخامنشی تا اندازه ایی بوده است که در کتب آسمانی از او یاد شده است؛ نزدیک به یک دهه است که دوستداران و مهروزان فرهنگ و تاریخ کشورمان، در هفتم آبان ماه هر سال برای پاسداشت رفتارهای نیکوی این شخصیت تاریخی و همچنین به افتخار سالروز فرمان نگارش #نخستین_منشور_حقوق_بشر_جهان  در بیست و پنج سده پیش از سوی ایرانیان در پاسارگاد گرد هم آمده، و این روز را گرامی میدارند، در چند سال گذشته با ایجاد آگاهی ها و آشنایی بیشتر جوانان و خانواده ها با تاریخ و فرهنگ و ادب کشور، گروه های بیشتری این روز را گرامی داشته و پیام صلح جویی و نوع دوستی و احترام به حقوق بشر را به گوش جهانیان میرسانند؛ یکی از نکات بسیار مثبت و تاثیر گذار این روز، همبستگی و یکپارچگی ملی اقوام غیور ایرانی در کنارهم است، عاملی که یکی از مهترین شاخصه های امنیت ملی و فراملی محسوب میشود، نه تنها اقوام و هم میهنان ایرانی بلکه بسیاری از ایرانی تباران حوزه فرهنگی ایران بزرگ نیز، این روز را گرامی داشته و با حضور و پیام خود این همبستگی را دوچندان میکنند، و این عاملی مهم در نشان دادن قدرت فرهنگی و امنیت ملی ایران در منطقه می باشد؛

هفتم آبان ماه سال جاری نقطه عطفی بود در این گردهمایی عظیم و سراسری، امسال سدها(صدها) هزارتن از سراسر کشور و حتا از کشورهای پیرامونی به پاسارگاد آمدند، تا جایی که ده ها هزار تن در ترافیک های چندین کیلومتری جاده های منتهی به پاسارگاد متوقف ماندند و به مقصد نرسیدند؛‌ تا کنون پاسارگاد چنین حضوری را در هیچیک از مناسبت ها بخود ندیده بوده است، باشندگی این تعداد از گردشگران به پاسارگاد باعث ایجاد یک شوک اقتصادی لحظه ای به پاسارگاد گردید، بگونه ای که بسیاری از فروشگاه های موارد خوراکی و خدماتی خالی از اجناس شدند و در یک روز به درآمد یک ماه دست یافتند و این یکی از نکات مثبت حضور گردشگران در منطقه بوده است، و ثابت کرده است که مطمئن ترین و با امنیت ترین محرک چرخه اقتصادی در کشور گردشگری می باشد، و این نیازمند آن است که دستگاه های دولتی ذیربط و ذینفع زیرساخت های لازم را در این منطقه ایجاد کنند و آمادگی های لازم را برای پذیرایی از این خیل عظیم مهمانان به پاسارگاد و استان فارس را داشته باشند؛ متاسفانه عدم وجود زیر ساخت های ابتدایی مانند آبخوری ها و سرویس های بهداشتی و مکانی برای اسکان و آسودگی نیم روزی و برپایی چادرها برای مسافران شب خواب، موجب مشکلاتی برای گردشگران گردید، و اگر همدلی و مهمان نوازی بومیان منطقه نبود شاید تبدیل به یک بحران جدی میگشت، چرا که بسیاری از خانه ها درهای خود را به روی مهمان باز کردند و به ایشان خدمات خوراک و جای استراحت می دادند، با توجه به اینکه این روز بگونه ای به رسمیت و مشروعیت ملی نزد مردم و جامعه درآمده است، شایسته است دستگاه های متولی نیز برای سال های آتی تدارک مناسب تری را بیاندیشند تا بتوان  با هدایت و مدیریت درست و منطقی، بالاترین ضریب بهره را در عرصه های ملی و فرا ملی از چجنین رویدادی جست، چرا که تنها با همراهی و هدایت دو طیف دولتی و مردم نهاد است که میشود با کمترین تنش ممکن این حضور گسترده را مدیریت نمود؛ گردهمایی هفت آبان امسال پیام های بسیاری با خود داشت که نیازمند است مدیران و مسئولان دستگاه ها بدان توجه و پروایی بیشتری داشته باشند، در دورانی که بسیاری از کشورهای تازه بنیان و یا مدعیان حقوق بشر و صلح در جهان، برای خود رویداد ها و شخصیت های تاریخی جعل و تولید میکنند، این فرصتی است بسیار مغتنم که دولت با هوشیاری و بصیرت وارد عرصه شده و این پیام را به جهان برساند که برخلاف ادعاهای پوچ دشمنان داخلی و خارجی، ایران کشوری است که هماره در طول تاریخ مدافع حقوق انسانیت و احترام به باورها بوده، و همیشه خود قربانی خشونت و ددمنشی و تروریست بوده است نه حامی آن، و مهمترین گواه و سند آن، منشور حقوق بشر کوروش بزرگ است که در بیست و پنج سده پیش این خرد و روشنگری را فریاد زده است.

 هفت آبان اگر درست مدیرت و هدایت شود، عاملی است مهم در اقتدار و امنیت ملی و فراملی ایران عزیز، چرا که دو بازوی مهم امنیت یعنی اقتصاد و یکارچگی ملی را تقویت میکند، این مناسبت اکنون به روزی برای همدلی و یکارچگی اقوام ایرانی بدل شده و ایشان را بیش از پیش به هم نزدیک کرده است؛ و جود این حضور و جمعیت میلیونی اگر درست هدایت شود و ضرب آهنگ آن کم شده و بسوی حضور کم شتاب پیش رود، میتواند یه چرخه خوب مالی را نه تنها در شهرستان پاسارگاد بلکه در نیمه شمالی استان فارس و حتا شهرهای استان های همجوار آن نیز ایجاد کند، در آن یک روز سدها میلیون تومان پول وارد پاسارگاد گردید و موجب شادی و خرسندی مردمانی گشت که اکنون بخاطر تعطیلی کشاورزی و خشکسالی و سوء مدیریت منابع آبی زندگی سخت و دشواری را بسر میبرند، بسیاری از خانه دست به خلاقیت زده و خوراک ها و نوشیدنی های خانگی تهیه کرده و عرضه نمودند، تاجایی که بسیاری از ایشان معترف بودند که درآمد یک ماه را بدست آورده اند، و این خشنودی خود یکی از عوامل مهم امنیت است، و مدیران شهرستانی و استانی باید بیشتر بدان توجه کنند، یکی از خواست ها و نیازهای مهم در هدایت و تبدیل به احسن نمودن این روز ثبت روز حقوق بشر و یکپارچگی اقوام ایرانی در تاریخ هفتم آبان در گاهشمار رسمی کشور از سوی شورای عالی فرهنگی و نهاد ریاست جمهوری و همچنین پیگیری ثبت این روز در گاهشمار و حافظه میراث جهانی می باشد، چرا که از خویشکاری های مهم هر دولت و جامعه پاسداشت مقام بزرگان و مشاهیر آن جامعه می باشد و کوشش بر آن دارد که نکات نیک و خوب خویش را برجسته کند و به دیگر مردمان بشاناساند و همچنین آن را گرامی بدارد، بی گمان برجسته نمودن موضوع صدور نخستین منشور حقوق بشر جهان و پاسداشت شخصیتی چون کوروش بزرگ که جایگاهی جهانی و با اقبال عموم مردم جهان برخوردار است بسیار نیازمند است، و از آنجا که روز 29 اکتبر یا هفتم آبان ماه خورشیدی با اقبال و مشروعیت و رسمیت میلیون ها ایرانی و حتا دگر شهروندان کشورهای دیگر روبرو گشته است و میتوان گفت این روز نقطه عطفی در زمامداری و نوع حکومت داری در تاریخ جهان محسوب میشود؛ این روز میتواند از هر لحاظ مناسب نامزدی چنین عنوانی گردد.

از دگر موارد مهم و قابل توجه برای مشروعیت و رسمیت بخشیدن به این روز، همبستگی و همسویی آن با آموزه های دینی بویژه دین مبین اسلام میباشد، چرا که بهیچ عنوان تقابل و تضادی میان پاسداشت و آشنایی به خصوصیات و رفتار های کوروش بزرگ یا همان ذوالقرنین (ع) با آموزه های دینی وجود ندارد، دین و ارزش های بنیادین شریعت بر پایه احترام ، نوع دوستی، صلح، خردورزی ، یکتاپرستی و توحید، رفع تظلم و ... استوار است که بر بنیان گواهی های تاریخی و کتوب آسمانی موحدان از خصوصیات کوروش بزرگ میباشد، و بزرگان دین و ائمه معصوم (ع) بسیار از ویژگی های ذوالقرنین به نیکی یاد کرده اند و او را بنده خاص خدا و هم جایگاه با خضر نبی (ع) و سلیمان پیامبر میدانند،امام محمد باقر (ع) میفرمایند: خداوند تنها به چهار پیامبر پادشاهی داد که هر چهار نفر پس از نوح(ع) مبعوث شدند، اولین آنها ذوالقرنین بود که نام اصلی اش "عی یاش" بود و پس از او داود و سلیمان و یوسف به پادشاهی رسیدند، "عی یاش" از شرق تا مغرب زمین را تحت تصرف داشت، همه قلمرو داود و سلیمان، شام و استخر و ملک یوسف، مصر و صحراهای اطراف آن بود؛ (تفسیر عییاشی،ج2،ص 367،ح7) و در روایتی دیگر "حمران" از امام محمد باقر (ع) روایت کرده است، امام علی (ع) کسی بود که با فرشته سخن میگفت؛ پرسیدم: پس او پیامبر بود؟ حضرت در پاسخ من به نشانه "نفی" دست خود را تکان داد و فرمود: او مانند رفیق سلیمان و یا مانند رفیق موسی و یا مانند ذوالقرنین بود، آیا نشنیده اید که ایشان فرمودند: در میان شما فردی همچون ذوالقرنین است؟(بصائر الدرجات،ص340،باب20،ح2)

  پس پاسداشت معقولانه و گرامیداشت جایگاه و آموزه های کوروش بزرگ یا همان ذوالقرنین همراستا و همسو با اندیشه ها و باورهای دینی می باشد و هیچ تعارضی میان آن نیست، متاسفانه در چند سال گذشته گروه های معلوم الحالی که  بیشتر ایشان ناآگاهانه یا عامدانه در ارتباط با عناصر تجزیه طلب و دشمنان تمامیت ارضی ایران میباشد،به دروغ پردازی ها دست یازیده و سخنان و گواهی های جعلی یا تحریف شده تاریخی را به کوروش بزرگ نسبت میدهند، و بیشتر گفتار ایشان خارج از منابع علمی و تحقیق و دانشی می باشد، و بیشتر نشات گرفته از اتاق فکر عناصر معاند و یا برداشت ها و فرضیه های شخصی می باشد، و متاسفانه دولت بجای اینکه برای رفع این مشکلات ورود پیدا کند و موضوع را رسمیت داده و مشروعیت بخشد، کوشش کرده است گاهی صورت مسئله را پاک کند، که گروه های اپوزوسیون و مخالفان نظام  نیز از آنسوی ماجرا وارد شده و هفتم آبان را که یک روز مردمی و ملی بوده و روزی است برای یکپارچگی اقوام ایرانی، آن  را به حربه های سیاسی خود بدل نموده است؛ و برای مقاصد سیاسی سوء خود بکار میگیرند، و این بخاطر خلاء ناشی از عدم حضور رسمی دولت و حاکمیت در هدایت و مدیریت این روز است که موجب سوء استفاده دشمنان داخلی و خارجی گشته است؛

 در پایان باید گفت، با پروایی به موارد و گواهی های یاد شده، شایسته است شورای عالی فرهنگی روزی را بنام این شخصیت تاریخی-دینی نامگذاری نماید، و همچون بزرگداشت حافظ و فردوسی و مولانا ، این روز نیز گرامی داشته شود، تا هم گروه های معاند و تجزیه طلب و هم مخالفان نظام  نتوانند به انگیزش های سیاسی و خصمانه خود دست یابند؛ و با این کار میتوان در صحنه های سیاسی و بین المللی نیز مظلومیت و صلح دوستی و پاسداری از حقوق بشر جهانی ایران عزیز را فریاد زد، و این موضوع را برجسته نمود که نزدیک به بیست و پنج سده پیش نخستین بار ایرانیان بودند که باور به احترام عقاید و رعایت حقوق بشر جهان داشتند و برده داری را برانداختند، و یکتاپرستی و توحید را در جهان گسترش دادند، همانگونه که پس از اسلام نیز، باز هم ایرانیان بودند که اسلام راستین را گسترش داده و نگاهبان آن بودند، و هماره بر مدار حق میاندیشیدند.

 

علیرضا صادقی امیری

دبیر کل انجمن جوانان سپید پارس