دریدگی فرهنگی گریبانگیر هویت ملی
دریدگی فرهنگی گریبانگیر هویت ملی
هویت فرهنگی و مشاهیر گذشته و آداب پیشینیان یکی از مهم ترین ارزش های مهم اجتماعی و سرمایه های بنیادین هر توده و جامعه می باشد، یک فرهنگ پیشرو و پویا ریشه در گذشته، اندیشه در حال و نگاه به آینده دارد و با پروایی به گذشته خویش آینده فرهنگی و اجتماعی و بطبع امنیتی و اقتصاد خود را تدوین و برنامه ریزی میکند؛
در بسیاری از کشورها و یا بنوعی فرهنگ های پیشرو امروزی ارج نهادن به آداب کهن و یادگارهای نیاکانی به جهت نشان دادن ژرفایی ریشه و پیشینه تاریخی که مشروعیت آفرین نیز است بسیار مورد تاکید بوده و برنامه های کوتاه،میان و بلند مدتی را برای پاسداری از این سرمایه های فرهنگی و اجتماعی خود در دستور کار دارند و تمام قد از آن پاسبانی میکنند و گاها میلیون ها دلار سرمایه مالی را برای گسترش و شناساندن آن هزینه کرده و در بازخورد آن چندین برابر بهره وری میبرند؛ گواه این مدعا ساخت فیلم ها و نمایش های چنده ده ملیون دلاری و رخنه در اندیشه جهانی و یا ساخت تندیس ها و ایجاد نمادها و المان های ماندگار هنری می باشد که امروزه کم و بیش به برهان ارتباطات سریع و آزاد، همگان از این موضوع آگاهند؛
به جرات میتوان گفت جملگی کشورهای توسعه یافته در سراسر جهان ملی گرایی و منافع ملی خود را در دستور نخست سیاست های فرهنگی و اجرایی خویش گذاشته اند و هر روز برنامه ای در راستای هدایت و پرورش غرور ملی و یکپارچگی دارند؛ اما در کشورهای توسعه نیافته و پریشان که از قضا دارای ثروت های طبیعی و مادی بسیاری نیز هستند با شیطنت ها و تحریک های دل نااستوار و مشکوک هر روز در پی فروپاشی یکپارچگی ملی و ایجاد نفاق و سرکوب ارزش های ملی خود می باشند، و در این میانند افرادی کم سوادِ پرمدعا که آگاهانه یا از روی نادانی خودفریفته و خود فروخته رفیق دزد این قافله میشوند، همیشه این موضوع از مشکلات مهم هر جامعه است که بزرگترین زیان های توده از سوی همین افراد کم دانش پر مدعا می باشد ، چرا که افراد بی دانش ادعایی نداشته و همراه با موج سطح متوسط توده جابجا میشوند و افراد با دانش نیز به مرحله ای از بلوغ اجتماعی و اندیشه ای رسیده اند که همچون درختی با ریشه و استوارماندگار می باشند؛ اما همیشه افراد کم دانش سبک مغز با صدایی بلند و دهل وار موجب ایجاد هرج و مرج و توفان های اجتماعی که در بیشتر موارد موجب شکست و عقب ماندگی توسعه است میشوند، که با توجه به صدای خوش از دور ایشان آن بخش کم دانش نیز در پشت دیوار کاذب ایشان صف کشیده و هواخواهی و در بهترین حالت تنها سکوت میکنند؛
هنوز از شوک مرگ دختر خردسال ایرانی آتنای عزیز در پارس آباد مغان بیرون نرفته ایم که ناگهان با موضوعی ملی و بسیار مهم که تاثیراتش در سطح فراملی هم قابل لمس است رخ داد ، موضوعی بسیار زننده و مبتذل که برآیند نوعی "دریدگی فرهنگی" و ابتذال اجتماعی است، در یک برنامه سبکسر که به برهان لودگی ها و تفنن های سطحی مخاطب زیادی از میان قشرهای متوسط و عموم جامعه دارد؛ و در یک ساختار سازمان یافته و شیطنت های خزنده که هر چند یکبار بخشی از هویت ملی که یکی از مهم ترین عوامل یکپارچگی و امنیت کشور است را مورد هدف قرار داده و هربار در این برنامه و یا برنامه های همانند آن از رسانه ملی !!! که بودجه اش از جیب ملت ایران تامین میگردد پخش میشود؛ هربار به هر بهانه و روشی یک توهین آشکار به مشاهیر و هویت های ملی میشود و چنانچه گلایه و اعتراضی گردد با همان ابزار کم سوادی و صدای بلند دهل وار در بوق و کرنا نموده و پزهای روشنفکری و ژست های چپ گرایانه گرفته و رخت جهانوطنی پوشیده و مثال هایی از دگر فرهنگ های موازی و یا مقابل بعنوان توجیه کار خودشان میآورند که به این کار میگویند عذر بدتر از گناه...
از توهین به کوروش بزرگ و تاریخ پرافتخار و تمام انسان دوستی و یکتا پرست ایرانی گرفته تا تبلیغ برای وندالیسم و تخریب آثار میراث ملی و جهانی کشور و تهمت و برچسب زدن القابی مانند نژاد پرست و فاشیست به میهن خواهانی که تنها منافع ملی و عمومی کشور برایشان در دستور است، همگی از اندیشه های سطحی اما پر ادعا ایشان نشات میگیرد؛ در این برنامه به بهانه طنز با الفاظی رکیک و زننده به ارزش های تاریخی و هویتی یک حوزه بزرگ فرهنگی که شامل چند ده میلیون شهروند میشود توهین شده و تاخته میگردد، در یک طنزی مبتذلانه و سطح چندم و با تحریک و بکار گیری واژگان سطح پایین جامعه کوشش در خنداندن لحظه ای و ایجاد شادی ناپایدار میکند؛
طنز باید درد و مشکلات و کمبود های جامعه را با ادبیاتی درست و کلیدی بیان کند، نه آنکه با لودگی و ابتذال ادبی، صرف گرفتن چند رای همه چیز را به سخره بی سود و بهره بگیرد، دشنام دادن و توهین کردن که نمیشود طنز و طنازی، واژگانی چون خیکی و بیشعور برای رستم و سهراب و ناسزاهای دیگر، میشود طنازی؟؛ سال هاست که طنز در ایران بجای طنازی بسوی لودگی و ابتذال رفته است و از محتوا تهی شده است و هیچ تولید و آموزه ای ندارد، اگر نگاهی شود به طنازی های گل آقا و یا ایرج میرزا و عبیذ زاکانی حتا با آنکه در برخی موارد هم واژگان مبتذل داشتند اما پیام و محتوا ویژه ای را منتقل مینمودند و درد و خلائی از جامعه را نمایان میکردند.
متاسفانه از جبهه های گوناگون بر فرهنگ گرانسنگ ایران زمین تاخته میشود و شگفت آنکه در بسیاری از موارد ادبیات بظاهر روشنفکران و چپ اندیشان و تجزیه طلبان و دشمنان خارجی یکسان شده و در یک جبهه قرار میگیرد؛ گویی که همگی یک هدف مشترک را با روش ها و اداهای گوناگون پی میجویند و حتا برای رسیدن به این هدف ضد ملی در کنار هم و همسو پیش میروند، منتها روش پاسخ گویی ایشان متفاوت می باشد که بدترین نوع آن همین پزهای روشنفکری نما است ، چرا که ساختاری منافق گرایانه داشته و در ظاهر زیبا و در عمل خائنانه به میهن می باشد ، حتا در این میان گاهی برخی افراد ناآگاه در میان تندروهای مذهبی که افراط گرایی را سرلوحه اندیشه های دینی خود قرار داده اند در کنار ایشان قرار میگیرند، و جملگی شمشیر را بر علیه منافع ملی ایران از رو بسته اند و شگفت تر آنکه این جریانات ضد ملی و خزنده بیشتر در میان کشورهای دارای ثروت های بزرگ طبیعی و دارای پیشینه باشکوه و کهن می باشد که در منطقه ای بحران زده بجای آنکه بسوی همبستگی ملی و منطقه ای پیش روند بسوی تجزیه و نفاق هدایت میشوند، ریشه این همه خیانت در گام نخست از همان توهین و تخریب و تخفیف بزرگان ملی و مذهبی می باشد آغاز میگردد؛ وقتی ارزش های ملی و عمومی یک توده از وی گرفته شود کم کم موجی از بی تفاوتی و بی حمیتی در جامعه شکل گرفته و واکنش های منطقی توده به کنش های غیر منطقی جامعه از بین میرود؛ یکی از نمونه های موردی و گواهی های عینی آن خنده های غیر واقع مجری این برنامه رامبد جوان و دگر مهمانان و تماشاگران برنامه در زمان توهین و بکار گیری واژگان رکیک به بزرگان ایران است، و این کارشان را با اداهای روشنفکری توجیه مینمایند و مخالفان دیدگاه و رفتار خودشان را به تندروی و بیسوادی متهم کرده و حتا از بکار گیری واژگان افراطی نیز پرهیز نکرده و آن را برای مخالفان خود بکار میبرند در رویی که خود را مدعی مبارزه با افراط گرایی میدانند، در بخشی از سخنان سخیف سیده زینب موسوی که طناز مبتذل این برنامه بوده است، با کنایه ایی میگویید که "آریایان همه چیز را ارث پدری خود میدانند" باید در پاسخ به ایشان گفت که اگر سطح دانش افراد نوعی مانند سیده زینب موسوی بسیار پایین است و نمیتوانند واقعیت های درست تاریخی را تحلیل و هضم نمایند دلیل نمیشود که کل صورت مسئله را مستبدانه و خودخوهانه از سر کم سوادی پاک نمود، آریاییان و یا همان ایرانیان همه چیز را ارث پدری خود نمیدانند بلکه واقعیت های تاریخی را بیان میکنند؛ اگر گفته میشود نخستین جراحی مغز جهان یا نخستین چشم مصنوعی جهان یا نخستین پویانمایی جهان در ایران و در همان سرزمین رستم دستان بوده است, ادعا نیست بلکه واقعیت های تاریخی است که در همان سرزمین موعود مورد نظرشان وجود دارد و تایید شده است، اگر گفته میشود که نخستین منشور حقوق بشر جهان از سوی کوروش بزرگ هخامنشی پادشاه ایرانی فرمان داده شده است سند و گواهی های بیشمار آن وجود دارد و جهان را به کرنش وا داشته است، همان که جهانیان بدان افتخار و ما آن را به سخره میگیریم, اگر این کار یک نوع بیماری و خیانت و دریدگی فرهنگی نیست، چه نامی بر آن میتوان گذاشت؟
برخلاف این افراد فریفته شده و خود فریب نه تنها ایرانیان همه چیز را ارث پدری خود نمیدانند بلکه چنین اندیشه های سطحی و خطرناک است که همه چیز و همه کس و همه اندیشه ها را ارث بلامنازع خود میدانند و تنها خود را مشروع میدانند؛ همین رفتارهای غیر حرفه ای و ویران کننده است که تندروهای تجزیه طلب را تهییج نموده و بر مطالبات ناحق خود پافشاری دارند و طلبکارانه همه چیز را از آن خود میدانند؛ و هرکجا که از منافع ملی گفته میشود ایشان با دهانی باز و صدایی بلند شروع به تخریب و ویرانی میکنند، رسانه ملی که با بودجه عموم و از جیب ملت ایران تامین میشود باید در راستای منافع ملی گام بردارد و مدیران و مسئولانی در آن باشد که حمیت و غیرت ملی داشته و تهی از آن نباشند، و بی تفاوت از کنار این شیطنت های سازمان یافته و خزنده نگذرند، چرا که دیو این تفرقه و نفاق و تخریب، گریبان جملگی را گرفته و دودش به چشم همگان که مهم ترین اصل آن امنیت ملی و یکپارچگی ملی است میرود؛
باید بسیار جدی بیان گردد که خطوط قرمزی برای میهن خواهان و ملی گرایان وجود دارد که در نقطه ای تاب بردباری نبوده و مطمئنا منجر به رفتارهای تقابلی میگردد و این بسیار پر هزینه خواهد بود، تحریک گسل های قومیتی و تجزیه طلبانه و توهین به شخصیت های تاریخی و ملی آن هم در منطقه پرآشوبی چون خاورمیانه و با شرایط موجود بسیار خطرناک می باشد، پس شایسته است که دست از این رفتارهای ضد میهنی برداشته و با پذیرش واقعیت های موجود و جاری در جامعه و شناخت درست پیشینه گرانسنگ ایران در راستای منافع ملی گام برداشته و خودفروختگی و خودفریبی به بهاهای ناچیز لودگی و دریدگی را کنار گذاشته و به آغوش واقعی میهن و ملت بازگردیم .
علیرضا صادقی امیری
دبیر انجمن جوانان سپید پارس
به نام خدا